هی دوستان.... یه کویین بچ اینجاست.. یه به هر حال چون وبم رو بستم اینجام .. و وب من و ترنم نداره که اصلا .... ماجرا از جایی شروع شد که توی وات یه استوری از یه شعر گذاشتم که اتفاقا عاشقانه بود و حدس بزنید چی ؟ همون روز مشاور مدرسه مون رو سیو کردم و چون توقع نداشتم سیو داشته منو اصلا چک نکردم...و در کل هاید نبود.....و حدس بزنید دیگه چی ؟ استوری ای که همه رو هاید کرده بودم که مسخره بازی درنیارن رو مشاور مدرسه دید.... و اره .. زنگ زد بهم و حرفای مثبت زد بعدم گفت به خودم سخت نگیرم و خیلی دوسم داره... منم این طوری رفتم پیش مامانم که مامان ... چیزی گفتی به خانم ؟ .... و در واقع وقتی فهمیدم چه بلایی سرم اومده که سین استوریمو دیدم... خب یه نفر استوریمو دیده چه طبیعی و بوم... مشاور مدرسه اس... و بوم تر من همه رو هاید کرده بوده ام.... و بوم تر تر پس بگو چرا زنگ زد حرفای قشنگ قشنگ ردیف کرد برام.................
+ الان فکر میکنه طرف ولم کرده رفته.... به خدا کتاب بود زن .. تو چرا جدی میگیری....
++ روزگار سم بدی شده..........
+ عکس پست برای اینه که قبل خواب یکم چیزای قشنگ ببینید..
آزمون هشت-