کلاسا...

چطور میگذره ؟ TT XD

خب فک کنم اوکی شد پس دوباره میپرسم

 کلاسا خوش گذشت ؟ XD

برای ما که از همون اول درس دادن لعنتیا TT

  • Tree tanbal 🦥🥥

یه سالگی

امروز  

سالگرد 

اکسوال شدنم  

بلینک شدنم 

و کیپاپر شدنمه 

و من دارم تو آسمونا سیر میکنم  

حتی این حقیقت که فردا یکه مهره و شنبه مدرسه ها شرو میشن هم نمتونه این روزو برام خراب کنه  

سال پیش اخرین روزه اخرین تابستونه قرن بود و من بعد 5 ماه بالاخره به این نتیجه رسیدم که نمتونم فن نباشم  

گاد یاد تنفرم از کره و کیپاپ وقتی کلاس هفتم بودم میفتم و باورم نمشه بدم میومد ازشون چون الان کاملا وابستم  

من توی این مدتی که کرونا اومد تصمیم گرفتم شرو کنم تا بشناسمشون و اگر همچین تصمیمی نمیگرفتم توی این دوران زندگیم نابود میشد  

چون خانوادم خیلی حساسن سر کرونا و از وقتی که شروع شده من فقط 4 بار دوستامو دیدم و اگر فن نبودم این مدت توی خونه دیوونه یا افسرده یا 

... میشدم . خلاصه که اره کیپاپ (به خصوص اکسو) مثل زندگی خیلیای دیگه زندگی منم نجات داد . مدرسه ها باز میشن ، 31 شهریوره ، همه 

دارن به این روز فش میدن XD ولی برای من روز مبارکیه و هیچ چیزی هم نمتونه حال خوب امروزمو ازم بگیره . میخوام از همین الان 

 تا 12 شب یه لبخند گگگننندههه روی لبم باشه @-@ . یه بوس مجازی به کله هستی ، پرسون و عسل که آشنام کردن 

با خانواده کیپاپ و یه بوس به کله همه کیپاپرای دنیا تک تکتون خییلیی معرکه این XDD 

+راستی اگر تاریخ یادتون هست بگید چه تاریخی کیپاپر شدین و اگر خواستین ماجراشم بگید فیض ببریم @-@ 

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

این داستان : ترنم گاو

در کل اینجام که داستان ترنم رو شرح بدم .. داستان از جایی شروع شد که ترنم به دنیا اومد .. همونجا بود که همه فهمیدن یه ادم چقد میتونه گاو باشه.. درنتیجه تست های زیادی روی ترنم انجام شد که همشون ثابت میکردن اون ذاتا یه گاو واقعیه ... پس از اونجایی که خیلی ادم خوب و مهربونیم اینجام که بگم دارید رسما یه گاو رو دنبال میکنید بای XD

  • Parsoon :]

یه چیز به شدت گاد

 

 

2020 kpop mashup

من این مشاپو خیییییلییییییی پیشنهاد میکنم 

یعنی به معنای واقعی کلمه خییییلیییی از بهمن اینا لینکشو یه جا سیو کرده بودم هی میرفتم میدیدم خفنی از همه جاش میبارید 

 راستی با توباتو هم اینجا اشنا شدم و چشمامو گرفتن @-@ 

خلاصه که از دستش ندید D: لینکم از یوتیوبه وی پی ان یادتون نره 

  • Tree tanbal 🦥🥥

رویای بزرگتون؟

آقا آقا من خیلی وقته هی دارم به این فکر میکنم که بزرگ ترین رویام چیه ولی هرچی فسفر سوزوندم به هیج نتیجه ای نرسیدم 

شماها میدونید بزرگ ترین رویاتون چیه ؟

چجوری فهمیدید که چیه ؟

یه رویای بزرگ نداشتن خیلی حس گندیه میخوام برای خودمو پیدا کنم T-T

  • Tree tanbal 🦥🥥

بی مومنتی

از بس این چن وقت از چانبک مومنت جدید ندیدم و کلا چیزی ندیدم از مومنتاشون به کوچیک ترین و چرت ترین چیزتم دارم میگم مومنت چانبک XD

مثلا همین الان داشتم اهنگ گوش میدادم اهنگ بک بود بعد رف چان بعد بک بعد دوباره چان و اولین کلمه ای ک به ذهنم رسید این بود :چاانببکک*-*

بعدم خودم خندم گرفت XDD

از این اتفاقا افتاده براتون سر شیپایی ک دوس دارین ؟XD

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش فرست

 

1- اولین گروهی که. تو کیپاپ شناختی؟

اکسو :)

2- اولین ام. وی که ازشون. دیدی؟

لاو شات @-@

3- اولین بایست؟

چانیول 

4-چیزی که دوست داری بهشون بگی؟

به قوی بودن ادامه بدین... تا تهش پشتتونم :>

منبع 

  • Tree tanbal 🦥🥥

MOA

اگر ازم بپرسن یاد گرفتن اینکه قالب درست کنی به چه دردت خورد با افتخار این عکسو نشونش میدم 

 

 رفتم سایت مدرسه قبلیمو دس کاری کردم دبتسینبانلمطتن XDD

 

موا تولدمون مبارررککک . با اینکه هنوز یه سال نشده که موام و میدونم که کلی چیز هست که هنوز ممکنه ندونم و باید یاد بگیرم ولی واقعا انگار 100 سال میگذره . از اینکه تصمیم گرفتم موا شم خیلی خوشحالم چون تونستم دنیامو با تی اکس تی یکم شلوغتر و قشنگتر کنم (یا به قل پرسون اکلیلی تر ؟) . بیاید تا تهش کنار پسرا باشیم 

 

 :) Happy birthday to all the moas in the world

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

قدر زمان دونستن

 

 

آروم آروم چشمام رو باز میکنم و با تاریکی عمیقی رو به رو میشم ، به خاطر سردرد های اخیرم شب ها دور و بر ساعت 3 از خواب میپریدم . به سمت آشپزخونه راه میفتم و وای فای رو روشن میکنم تا یکم پیام های گوشی رو چک کنم . توی یکی از گروه ها رفتم و نوشتم :کسی بیداره ؟. یک دقیقه... دو دقیقه... کسی جوابم رو نداد ; همه خواب بودن و خب ، توقع هم نداشتم که بیدار باشن . دوباره وای فای و گوشی رو خاموش کردم و به تختم برگشتم . به سقف خیره شدم و تلاش کردم به چیزی فکر نکنم ; و بعد آروم آروم چشمانم رو بستم و در سالن سینمای خالی ای چشمانم رو باز کردم . در حالی که داشتم دور و اطراف رو نگاه میکردم پروژکتور ناگهان روشن شد و تصویر های آشنایی رو روی پرده سینما انداخت . تصاویری آشنا و سیاه و سفید ... فیلم قدیمی خاطراتم . عکس ها اسلاید به اسلاید از جلوی چشمام میگذشتن ، عکس تولد پارسال ، عکس زمانی که در خانه پدربزرگ و مادربزرگ یلدا رو جشن میگرفتیم ، عکس و فیلم های آخرین روز سال نهم :)

با دیدن عکس و فیلم ها و دیدن لبخند کسایی که برام عزیزن ، و با به یاد اوردن تمام اون لحظات خوشی که کنارشون گذروندم من هم ناخودآگاه لبخندی بر روی لب هام نشست . اما هرچی بیشتر از فیلم میگذشت ، لبخند منم کمرنگ تر میشد . چون ذهنم منو از تمام اون خاطرات قشنگ برگردوند به الان ، منه الانی که توی قرنطینه نشستم و هر روزم رو عادی تر و بی هیجان تر از دیروز میگذرونم ، منه الانی که توی این مدت به زور دوست و فامیل هامو دیدم و دیگه مثل قبل کنار خانوادم تلویزیون تماشا نمیکنم . رنگ سیاه و سفید فیلم و عکس هام نشون دهنده همین بود...برای اینکه یادم بندازه اینا همه برای قدیم بودن ، همه خاطره بودن . دوباره از خواب پریدم و با اون تاریکی عمیق رو به رو شدم . ساعت روی میز 5 صبح رو نشون میداد ، با اعصاب خوردی دوباره روی تخت دراز کشیدم و به سقف خیره شدم ... لبخندی از روی درد روی لب هام نشست ; درد و دلتنگی برای روزای قدیم . با خودم گفتم کاش قدر اون روز هارو بیشتر میدونستم...

در حالی که چشمام رو میبستم به خودم گفتم فقط صبر کن قرنطینه تموم بشه ; تمام زمین و زمان رو لیس میزنم و دوستام رو موقع دیدن دوبارشون چنان محکم بقل میکنم که زیر فشار بغلم له بشن . خاطره هایی با خانواده و دوستانم میسازم که موقع فکر کردن به تک تکشون لبخندی به روی لبام بشینه ... لبخندی که بعد دیدن سیاه و سفید بودنشون هیچ وقت کم رنگ نشه 

  • Tree tanbal 🦥🥥

به امید روزی که دوباره کنار هم باشیم

 

 

دلم برای دست هات تنگ شده . دست هایی که هروقت به کوچیک ترین کمکی نیاز داشتم به سمتم میومد . دست هایی که هروقت زمین میخوردم از جام بلندم میکرد و کمکم میکرد دوباره روی پاهام بایستم ،همون دست های خوش بوت که همیشه بوی قهوه میداد .از وقتی که ازم دور شدی هر وقت بوی قهوه به مشامم میرسه غمی وجودم رو فرا میگیره . انگار که زنجیری به روی قلبم بستن و نمیذارن راحت نفس بکشم ، نمیذارن مثل زمانی که پیشم بودی آزادانه بتپه . هر دفعه بیشتر از دفعه قبل دلم میخواد دوباره ببینمت ، دوباره دست هامون رو به هم گره بزنیم و روی شونه هات به خواب برم . و رویای با هم بودنمون تو پارک و شهربازی رو ببینم . 

دلم برای چشم هات تنگ شده . چشم هایی که با اشتیاق و علاقه نگام میکردن . همون چشم هایی که هروقت فیلمی غمگین با هم تماشا میکردیم مثل بچه ای دوساله گریه میکرد و هروقت اون کیکی که دوست داشتی رو میخریدیم برق میزد . 

موهای خرماییت ، لب های درخشان و براقت . به جرعت میتونم بگم توی زندگیم هیچ کس رو مثل تو ندیدم ، و مطمنم هیچ وقت هم نخواهم دید . تو برام از تمام دنیا خاص تر بودی ، زیباتر بودی . و تا ابد هم همین طوری میمونه . به خودم قول داده بودم جز تو دیگه عاشق هیچ کسی نشم . حالا هم که نیستی باز سر قولم میمونم . به امید روزی که دوباره ببینمت و بوی دستت رو حس کنم ، به امید روزی که برق زیبای چشمات رو ببینم ،به امید روزی که دوباره کنار هم باشیم .

  • Tree tanbal 🦥🥥

my dreamy tree house

a sloth in the bed

So don’t hide yourself

will you show me yourself

Be comfortable with the way you are

That's right, it's okay to be okay

that's okay / d.o
Designed By Erfan Powered by Bayan