صبحه عالی پرتقالی با اسانس باقلوا
امیدوارم صبح قشنگی داشته باشید D:
بباین امروز مثل من سر کلاس ریاضی نخوابین تا بعدش مجبور نشین ویدیو ریکورد نگاه بکنین و بدبخت بشین TT
خلاصه که برای همتون ارزوی یه روز قشنگ دارم :)
اوناییم که مدرسه هستن براشون از این ور ارزو زنده برگشتن میکنم
برم به کلاس ریاضی دومم برسم :")
تشکری ویژه از پرسون برا مود های سمی نمونش عکس بالا . پرسون دارم نهایت استفاده رو ازشون میکنم XD
کامنتا باز بید هرچی خواستین بوگید
خوش باشید"-"
های*-*
بچ های محفل شب جمعه امروزو بریزیم اینجا یا نه؟ㅋㅋㅋㅋ
خوش بگذره سر کلاس بهت:")
من الان آشنا دارم زنگ بعدشم تو برنامه کلاسی نداشتیم تا جایی که یادمه ولی با مشاور کارگاه داریم تو اسکای:"
از اون ورم ساعت ۱ یه یارویی رو به مناسبت روز مربی میخوان بیار مصاحبه کنن باهاش و این چرت و پرتا:"
اخ سانبین اگه بدونی چقد پایه ام...
من که موافقم بریزیم اینجا:)
ولی خود ترنم نیست:"
"-" اقا این عکس سما خیلی کراشن ترنم .. به علاوه فدات بچ...XD
ولش کن رامش میاد کم کم..
بیترادب=بی تربیت+بی ادب
"-" رامش نگران نباش گرفتیم چی میگی .. ما خودمون تو استفاده از این کلمه این کاره ایم XD
خداروشکرXD
"-" با اینکه اینجا نویسنده ام اما خیلی باشعورم و دارم جداااا جلوی خودمو میگیرم.. تا نرم جواب بدم :)
الان فیزیک دارم و گاددد این کلاس همه چی هست به جز کلاس فیزیک معلمه دستور غذا میده..خاطره تعریف میکنه.. اصلا هر کاری میکنه به جز درس دادنXD:|
من دینی دارم با اون معلم خل و چله... "-" داره پاره مون میکنه "-"
همون خله چله که تا درس ۳ درس داده بود از ۵ امتحان گرفته بود؟:|
پرسون پرسون ج نده بذار خود ترنم بیادXD
خود خرشه....الانم قرار بود درس سه رو تا سر اعتقاد به معاد بپرسه.. رفته درس ۴ مثل چی هم داره منفی میذاره واس همه... :)
اره جواب نمیدم... دارم جلو خودمو میگیرم من میتونممممم :)
یعنی کسی بهش نمیگه خانم این درسو ندادید هنو؟
تو میتوانی:)
من فقط حس کردم اینجا قراره باز بریزیم به سرعت نور حرف بزنیم، پس گفتم منم بیام، ولی همچنان رو همون مودم که میخوام یه چیزی بگم ولی نمیدونم چی*
ایمی خیلی خری "-" دیروز یهو محو شدی کلی فکر مزخرف کردم...
@ایمی
احساس نکن مطمئن باش
#رامش
چرا میگن بچه ها ... منتها تو کتش نمیره :)
اره دقیقا یهو غیب میشه*چشم غره*
@پرسون
وای خدا چقد رو مخ:|مریضن مردم..
سوال اینجاست که چرا سانبین محو شد؟
عه فقط چند دقیقه رفتم"-"
اومدمممم
ایمی فرزندم هر چی تو ذهنت میگذره رو بریز بیرون من ذهن خون نیستیم*-*
"-" مریض برای یه ثانیه اشه :)
عه اومدی.~.
بنظرتون تغییر ترسناکه؟"-"
@ایمی
همین که سانبین گقت*
تغییر از چه نظر سانبین "-"
پرسون اونی
کلا تغییر "-"
بعد وارد جزئیات بیشترم میشیم:")
@سانبین
برا منی که انعطاف پذیر نیستم اره یکم:'
البته هستم یا نیستم با تغییر بقیه راحت کنار میام ولی با چیزایی که مربوط به خودم باشه نه
کلا تغییر... "-" خب نه هر تغییری میدونی ؟ چون تغییرات هم مثل اعداد مثبت و منفی دارن "-" به نظرم در کل به موضوع بستگی داره "-" اما خب تغییرات مثبت حس میکنم بیشتر از تغییرات منفی باشن "-"
و این تغییر میتونه با ترس از قضاوت شدن همراه باشه؟"-"
+ چرا مردم انقدر بی شعورن ولی در نهایت دم از شعور میزنن؟:") (صرفا جهت اطلاع: چیز خاصی نشده فقط دارم فکر میکنم *-*)
چرا آهنگ serious پارک جی هون انقدر قشنگه؟:"))))
من عاشق صدای جیهونم اصن از دلایل زنده بودنم صدای جیهون موقع خوندنه:")
"-" تونستن که اره ولی در اون صورت تغییر مثبتی نیست.. مثلا خودتو رو .. چیزی که هستی رو به خاطر ترس از قضاوت شدن تغییر بدی "-".....
پسر منم صداشو خیلی میپسندم....... :)
+ چرا مردم انقدر بی شعورن ولی در نهایت دم از شعور میزنن؟
عه چه مووددد
من نمیشناسمش:"
"-" در سوال دومت هم فکر میکنم علتش این باشه که همه طرز فکر خودشون رو درست میدونن پس در حقیقت چیزی که هستن رو هم به بقیه نسبت میدن و خودشونو خوبه میدونن "-"
رامش رامش اهنگاشو گوش کن :" شاید توام خوشت اومد ایح
نه اینکه چون میترسی قضاوت بشی خودت رو تغییر بدی
صرفا بخوای یه وجه متفاوتی از خودت رو که حالا بیشتر باهاش حس اوکی بودن میکنی رو نشون بدی، ولی بابت نشون دادنش بترسی که قضاوت بشی، تز اون لحاظ"-"
ولی مردم در هر صورت قضاوت میکنن...این یه چیز بر حسب عادت و ناخوداگاهه حتی خودم هم با اینکه از اینکار بدم میاد گاهی ناخوادگاه ریکشنی نشون میدم که بنظر خودم شبیه قضاوته..گ ولی بقیه نظرشون رو پیش خودشون نگه نمیدارن و البته که این تفاوت نظری ه وجود داره رو درک نمیکنن و فکر میکنن فقط خودشون درست میگن و بقیه اشتباه میکنن، که باز اینم طبیعیه، چون هر کسی به چیزی که فکر میکنه درست تره باور داره، ولی فکر کنم این به این معنی نباشه که بقیه اشتباه میکنن و این رو باید بهشون گوشزد کنیم که مثلا چون من پیتزا دوست دارم پیتزا خوبه و لازانیا بده پس تو نباید لازانیا دوست داشته باشی این اشتباهه و لازانیاتو ازت بگیره و بزور پیتزا بزاره ذهنت "-"
سو...؟
رفتم بگوشم...
عه پرسون اونی تلپاتی برقرار کردیم"-"
رامش
همین آهنگ جدیدش رو گوش بکن
وینگ هم خوبه*-*
کلا اون البومی که وینگ یکی از ترکاشه رو من بیشتر دوست دارم*-*
ولی صداش رو خیلی بیشتر از خود اهنگاش دوست دارن و به عشق صداش اهنگاشو گوش میدم:")
چرا انقدر چیز دستم؟ㅋㅋㅋㅋ
"-" من معتقدم که راحتی خودمون در اولویته در نهایت خیلی وقتا این خودمونیم که باقی میمونیم پس بهتره با خودمون راحت باشیم و خب اگه جدا باهاش اوکی ای چرا که نه ؟ مردم همیشه حرف میزنن همون طور که خودت گفتی "-" ... اون چیز پیتزا رم میفهمم .. یه دوست مشترک با ایلین و ترنم داشتیم که این طوری بود دهنمونم صاف کرد "-"
ترنم به جان هیونلیکس "-" اگه نفرستی استیکرارو واسم من میدونم و تو لیدی XD
پرسون اونی
هوم*-*
چرا احساس کردم منظورت رزا عه؟ㅋㅋㅋㅋ
تلپاتی.....وچکجوخا سانبیننن :")
ایمی کدوم جهنم دره ای رفتی؟ بیا آیلینی نیستش نمیکشیمت عزیزمㅋㅋㅋㅋ
دلم برات تنگ شده اصن بیا نرووووㅠ-ㅠ
هاهاها *-*
#پرسون اونی
عه‌وا چرا :/ ؟
#رامش
👐🏻
#سانبینی
حس میکنم کلمه کم اوردم هه هه~
عه@_@
باید بهم مدال ترهسپر شناسی بدن ㅋㅋㅋㅋ
"-" چون محو شدی بچه "-"
ایمی
من که میدونم اون کلمات کوفتی دارن تو سرت همش میچرخن و میچرخن و میچرخن... فقط وقتی میخوای بگیشون فرار میکنن...
راستی خوبی؟"-"
ترهسپر شناسی.....XDDDD سانبین کامنتای چرت و پرت ما رو میخونی ؟XD
چرا یکم که نه همه چی برام زیادی گنگه الان؟:|
ㅋㅋㅋㅋㅋ
من همه چیو میخونم ㅋㅋㅋㅋㅋ
البته اگه حوصله داشته باشم خصوصا اگه سر رفته باشه*
مدال رامش+ ایمی+ ننه شوکو شناسی هم باید بهم بدن:")
سانبین تو چرا همه چیو میدونی؟
رامش
چه شدی فرزندم؟
رامش
جان عمت باز ازم نترس منم یه انسان نرمالم مثل همتونㅋㅋㅋㅋ
سانبین مخمونه بای :)
از همه نظر..
احساس میکنم چون دارم همزمان به ۷ موضوع مختلف فک میکنم یکم با هم قاطی پاطی شدنXD
"-" بیاید یه بار تو زندگی مون یه بحث منطقی داشته باشیم XD ذاتا سم افرینیم "-"
"-" رامش یه جا بنویسش "-"
@پرسون
موافقم بای:)
فقط یکم زیادی به همه چی توجه میکنم+
انسان کنجکاویم+
بسی دوستتون دارم+
ای کیو و آی کیوم بالاعه تا حدودی+
جزئیات بی ربط یادم میمونه +
یه همچین چیزایی
وگرنه کاملا نرمالمXDDD
این الان کاملا نرمال بودنه؟:)
پارهXD
رامش
خب همزمان به ۷ موضوع مختلف فکر نکن نوبت نوبتی فکر کن*-*
ولی یادته سری قبل چطور پشمات ریخته بود ترسیده بودی ازم؟ㅋㅋㅋㅋㅋ
پرسون
عه قبلش که داشتیم منطقی حرف میزدیم درباره تغییر و اینا*-*
"-" خب میخواید راجب یون ها صحبت کنیم... من موضوع ندارمممم XD
"-" سانبین وی لاو یو تو....
بعدم ما همه مون غیرنرمالیم "-" ....
"-" اره راس میگی... ولی بحث کوتاهی بود XD
سانبین
میخام ولی نمیتونم مغزمو کنترل کنمXD
اره مگه میشه یادم بره تازه الانم کمی تا حدودی میترسم:"
رامش
اره دیگه
من نشنیدی من همیشه میگم خیلی نرمالم:"))))
پرسون
یون ها؟
داریم حرف میزنیم دیگه... برگردیم سر قضاوت و تغییر و اینا که به یه نتیجه ای برسم؟
بعله اصن از اصول جزو محفل بچان بودن این حجم از نرمال بودنمونه
بقیه نرمال نیستن به ماچه*-*
یه موضوع بندازید وسطXD
رامش
آرام باش نفس عمیق بکش
والا من بیشتر حق دارم از شماها بترسم تو دنیای واقعی همو میشناسید "-"
ولی چرا ازم میترسی؟
چون همه چیو میدونم یا چی؟")
چرا هیچی از یونا یادم نمیاد؟یون‌ها همون آنیون و کاتیون بودن دیگه نه؟
اره اره یونا همونه بودن یون مثبت یون منفی و اینا
راستی رشته خواهرت چیه رامش؟ نمیدونم چرا دیشب داشتم به این فکر میکردم:/
@سانبین
تو دنیای واقعی که همو نمیشناسیم.. ولی اگه میشناختیم باید میترسیدی مگه؟
نمیدونم چرا میترسم ولی میترسمXD
رامش
بچه داری گیج میزنی جدا
دارم میگم شماها هم دیگه رو از قبل توی دنیای واقعی میشناسید
ولی من نمیشناسم و بیشتر برام غریبه به حساب میاید"-"
و خب نرمالش اینه که من از شماها بترسم
گرفتی؟"-"
نترس من آدم ترسناکی نیستم:") ولی خب تا حدودیش طبیعیه منم میترسم کلا
#سانبینی
این جمله‌ت دقیقا این حسو داد که "حالا که آیلین نیست، یه بلایی سرت میارم~"
نمیدونم، شایدم همینه، انی‌وی این حرف‌ها نمیتونن نوشته بشن، حالا چه کلمه نباشه، چه فرار کنه از ذهنم، چه هرچی~
#پرسون اونی
بیانه :">
مانا.. تجربیه
یعنی تجربی نیست:|
ریاضیه
وای خدا چرا این مدلی شدمXD
"-" از همتون خفن تر و ترسناک تر ایمیه الان با حرفی که زد "-"
ایمی
چرا این جملت باعث شد خنده شیطانی کنم؟
نترس اذیتت نمیکنم آیلین گفته بانیش رو اذیت نکنم منم به حرف اونیم گوش میدم:)
باشه هر جور راحتی:")
"-" سانبین ما لیدی رامش رو نمیشناسیم هستی میشناسه ما اینجا باهاش اشنا شدیم XD
"-" دلم خواست برم در وصف بانی و اینا :) یه متن علشقانه بنویسم ولی گشادم XD
رامش
وای خدا دارم جر میخورم از خنده ㅋㅋㅋㅋㅋㅋ
پرسون
عه
خب آیلین میشناسه دیگه شماها هم میدونید کیه"-"
"-"همونی که ترنم گفت XD
بخدا که من امروز یه چیزیم میشهXD
#پرسون اونی
در خفن‌ترین بودنم که اصن شکی نیست *ریزش سقف*
ولی ترسناک چرا چی گفتم مگه 😂😭
#سانبینی
چون خیلی مظلوم واقع شدم :") ؟
...
جییییییییغ*
ای واییییییییی TT
گریه کردن از ذوق*
ترنم و پرسون شما قبل اینکه من بیام بیان از وجود خارجی من خبر داشتید مگه؟XD
رامش
فرزندم مراقب خودت باش لطفا *-*
ایمی
نترس بابا کاری باهات ندارم مظلوم بازی در نیار اونم وقتی از هممون بدتری:")
"-" سعی میکنم بر گشادیم غلبه کنم ترنم..
استیکرارم یادت نره ایح XD
# رامش
هستی بهت از جاسازای زیر تخت مامان بابای ترنم داده :))) ؟
#ایمی
سقف وب ترنم رو هم ریختی..XD
"-" مثل این مافیاییا بود
اوه شت آیمی مومنت غیر مستقیم@_@
# رامش
اره بابا.. هستی کلی ازت حرف میزد "-"
جلسه مشاوره نمیدونم چی اعتماد به نفس شروع گشت*-*
ولی من همینجا میمونم حوصله ندارم:")
گرچه صداشو میشنوم
#سانبین
مظلوم نگاه کردن*
من؟ من از همه بدترم؟
بغض*
ایمی
ودف بچ...
"-" بچ یاد رول افتادم... ایمی و آیلین شیپ شون اونجا هم خیلی خر بود :")))))
آیمی
جاست فرند
رول نابودی کیپاپ
تابستون
ㅋㅋㅋㅋㅋㅋ
"-" من بل
واعی من آیمی رو توی رول اخر خیلی خر میدونم........... چکجحوتد "-" بازگشت به چوسان بود فک کنم اسمش "-"
#پرسون اونی
من به این مظلومییییی =-=
اصلا از رول شروع شد همه چی D:
میشه بنویسی متنه رو *-* ؟
#سانبینی
هیچم مومنت نبود خیلیم جاست فرندانه بود =-=
پرسون
گفت به هیچکس نگم ولی اره:>>
وای:" منم شما رو میشناختم هستی گفته بود پرسون و ترنم بست فرندامن*-*
وایی یه موضوع جذاب پیدا کردم بچه ها
خب ایمی جان چیشد دخترم؟چیشد که این شکلی شد؟
کامل و با جزئیات تعریف کن:>
جر رامش اصلا من و تو نداره که جاسازا..
چگجکنوخا TT پسر چقد کیوتتتت
رامش چی پیدا کردی...
حوصله ندارم منشن کنم جوابتونو بدم:")
رامش چه موضوعی؟
موضوغ بحث:>
ایمی باید بیاد با جزئیات همه چیو تعریف کنه:)
#ترنم اونی و رامش
دوسش داشتم
دوسم داشت
اعتراف کردیم
درخواست داد
قبول کردم
۳ تا بچه هم اون وسطا بود D:
ایمی
اصلا این میزان مظلومی باعث شده نیاز پیدا کنم به قهوه "-" * چه بی ربطXDDD *
.... عرررررررررررررررررررررررررررر:"))))))
"-" باشد به مغزم فشار میارم XD
اره ایمی تعریف کن:")))
من قبلا برات نشستم کلی تعریف کردم از خودمو و عروس خانوم(:/)
حالا تو هم بگوووووㅠ---ㅠ
جزئیااات
بچ یادمه موقع ج ح بهت گفتم با کپی پیست خیلی شیک و زیبا بگو آیلین چطور بهت اعتراف کرد
ولی تو فقط یه جمله نصفه چند کلمه ای نوشتی
بگو بچچچچ
از کی دوسش داشتی؟چیشد فهمیدی دوسش داری؟اولین بار چیشد؟چی گفتی؟از کی؟چرا مخفی کردین؟و... همه رو تعریف کن دخترم افرین:>
فرزندم محو نشو
#پرسون اونی
D:
افرین نیار 👐🏻
#همه
شاید باورتون نشه ولی بین دوستام نرمال ترین ری اکت به داستان مال شما بود
یکی از دوستام یازدهمه، وقتی فهمید برگشت گفت تهش توی عنتر میری زن میگیری من همچنان زل زدم به عکس کراشام تو سینگلی میپوسم
ببین نمیتونی از زیرش در بری:>>>
لازمه بگم که من هنوز از جفتتون عصبانیم؟
منم هنوز دلم میخواد یه مدت با هر دوتون قهر کنم
سانبین صیم..
ایمی تا تعریف نکنی آروم نمیگیگیریم
ترنم
این دو تا از ما پنهون کرده بودن و من و سانبین عصبانیم از دستشون پرسونم دلش نمیاد قهر کنه باهاشون:"
باورتون میشه ۱۰۰ رو رد کردیم؟
لعنتیا بکشین بیروننننننن TT
خب چی بگم همین بود دیگه TT
شاید یه چیزی این وسط باشه نخوام بگمممممم =-=
#سانبینی
خب اخه یه جمله بود
حقیقتا من چون فهمیده بودم ولی میخواستم اره خودشون بشنوم نوبتی نشستیم دهنشون رو سرویس کردم تا بگن:")
عه نا که این حرفا رو نداریم با هم بگو فرزندم
جاهای قابل گفتنشو بگو
کارما ایز بچ سو بگو
ولت نمیکنم
ینی فقط با همون یه جمله همه چی به سامون رسید؟
"-" اخه شبیه دو تا بچه گربه ی خیسن "-" توی این فضا ارتباط داشتن خیلی سخته خب :")
منم شک کرده بودم ولی گفتم این دو تا اگه چیزی بشه بهم میگن و خوشبینانه برخورد کردم ولی دیدم نه هستی خانم راست راست تو چشمم نگا کرده نگفته
*چشم غره*
باید بگی من حالیم نمیشه..
بچه گربه خیسㅋㅋㅋㅋ
موافقم
من از بجه گربه خیسم مظلوم ترم:")
عه چقد تو خوبی ترنم
از خودم شرمم شدXD
چرا دلم میخواد برم چه مدت از دنیا محو شم؟
چیزی نشده:]
ما دو تا باهم قرار گذاشتیم که چیز زیادی لو ندیم D:
هعی زندگی دوستای مارو باش:"
"-" حله ترنم عکس سم جدید پیدا کردم دهنتو صاف میکنم XD * وارد گالری شددن :) *
اوکیه نگو._.
سانبین بچ "-" بگو چی شده * تیز کردن چاقو *
وقتی سانبین میگه نگو بیشتر میخوام بگم~
پرسون اونی
چیز جدیدی نشده که بخوام بگم خب:")
من به اولین چیزی که فک کردم همین بودXD
سانبین
این مود همیشگی منهXD
بغل میخوامㅠ-ㅠ
چیو لو ندید؟
نمیاد که بگم:")
فقط درد داره
وگرنه چیزی نیست
بیا بغلم سانبینTT
رامش
حیف ۱۰ ساعت دوری:")
*بغل مجازی*
"-" بابا دور همیم دیگه سانبین خالی میشی خوبه ها :") مثلا خود من الان میخوام غر بزنم..
هعی:"
پرسون تو هم بگو
پرسون اونی
غر بزن:]
بغل... بغلللللل مکجکحاهد بغل گروهی خیلی کراشه... گیفای عسیسمو میخوام رو کنم ولی گشادم برم پیکو XD
*بغل گروهی*
منم.. گشادی بد دردیهXD
باشه بابا اه ._.
شما فرض کنین اون پیتی که من گذاشتم و هنوزم تو وبمه و گفته بودم پیدا کردن عنوان واسش سخته واسه آیلی بود
و فرض کنین از اونجا شروع شد
و فرض کنین شاهزاده‌م هم آیلی بود
و فرض کنین هر دیقه داریم دل میدیم قلوه میگیریم ._.
اه اه اه ظالمان ._.
ایمی
اینارو که میدونیم:/
خب اینارو که میدونیم
یه چیز جدید بگو ندونیم
"-" خب ماجرا از جایی شروع شد که معلم زبان مون صدام کرد و من جواب ندادم چون سوالش خیلی خفن بود "-" و خب این برگ ریزون بود چون من زبانم از مد جلو تره کلی........... :"/ ایح بگذریم خلاصه که بعد کلاس اومد پیوی گفت باید به مامانم بگم پنج شنبه یعنی فردا بهش زنگ بزنه "-" از اون روز به بعد براس پیام عذر خواهی فرستادم کلی تایپ کردم بهش توضیح دادم فقط سین زده مشقمم به خاطر چند تا غلط داشتن زده ناقص.... این منطقیه ؟ :/
پرسون اونی
به مامانت بگو بهش زنگ بزنه اهمیت نده چی میشه:")
مهم نیست:")
فقط از قبل به مامانت بگو چه کرده معلمه:")
منطقی نیست:")
غصه نخور:")
"-" خودمم راستش رامش..
وای خیلی حرصمو در میارن..
میشه لینکشو ندم :") ؟
گشادیم میاد :")
#سانبین
لعنتی تو دیگه خیلی لول بالایی لاو ترکوندنای ما رو هم دیدی، بسته دیگه چی میخوای =-=
"-" اره منم کلی حرص خوردم جدا سعی کردم که مثل یه دختر بالغ کارمو بپذیرم به خودشم گفتم ولی اینکه سین زد دیگه ضد حال ترم شد "-"
سانبین
ایح... اره همین کارو میکنم چون مامانم زنگ نزنه هم کلی نمره کم میکنن ..
ایمی
من چیزی نمیخوام اصن گفتم نگو چیکارت دارم خودت گفتی فرزندم
ولی تو هم چتای من و هلیا رو دیدی
کرمتم کاملا ریختی
اون پست تولدشم کامل به کامنتا خوند
باز صد هزار بار شعورشو شکر:")
نابودمم کردی
کل هلاس هفتمم برات تعریف کردم
بعد اینچنین میکنی باهام فرزندم؟
#سانبین
اون نگوعه خیلی بد بود اصن :")
...
چقد بلا اوردم سرت..
ایمی
نگو عه؟ خو نگو خودت داری میگی چیکارت دارم من؟:")
...
بعله:") برای همین برای گفتن به هلیا که جمعه بعدی بیاد شک دارم میترسم بیشتر نابودم کنید:")
البته یه دلیل دیگه عم دارم:")
اخه وقتی براش متن عذرخواهی میفرستی سین میزنه جواب نمیده باعث میشه به خونش تشنه بشم:|
#سانبین
نزن حالا آرام :")
نترس چیزی نمیشه~
گشنمه
من دیگه گیر نمیدم اصلا هر کار میخوای بکن..
ایمی
من ارامم فرزدمم چرا این چنینی؟
مطمئن نیستم:")
در کل دعوا نکنید
# رامش
دقیقا..............
#سانبین
دادن دست صلح*
آتش بس "-"
#سانبین
بعدشم
هلیا چیه؟ عروس خانوم :")
ایمی
امیدوارم واقعا آتش بس باشه"-"
ولی هنوز یادم نرفته قبول نکردی که به ایلین نود بدی و خودتو زری به اون راه که اصن اینی که میگم چیه:")
ㅋㅋㅋㅋㅋ
عروس خانوم:"
یکم چیزه
شما بگید اوکیه ولی من نمیگم:")
پشماممممXDDD
عه اون پیشنهاد هلیا بود نه من :")
وای پشمامXDDD
نمیدونم چطور بهتون بفهمانم که علاقم بهش یه طرفست و چیزی فراتر از دوست نیستیم:") عروس خانوم اخه؟ زن گشنگم؟؟؟ میره خودشو از بالا ساختمون پرت میکنه پایین:"
نباید انقد ریاکت بدم ولی سر جرئت حقیقت بوده؟:)
خب خوبه دیگه زمینه اپیلاسیون کار کنسله بجاش برید خرید:")
هزینه*
من قول شرف میدم که اذیتت نکنم و به چوخ ندمت پس بگو بیادTT
#سانبین
خب ساکت شو دیگه عه :")
عروس خانوم ملعون بود چیکار کنممممممم 🚶🏼♀️..
نخیرم اون موقعی که من قبول کردم نمیدونستم داستان چیه :/
خب تو صداش کن د..
اصن همون هلیا :")
رامش
اتفاقا گفتم که ریاکت بدین:")
اره اره یه همچین چیزی:)
ولی خدایی چرا ۳۰ ثانیه بعد از اتش بس بازم افتادم به جونش؟
رامش
کیو به چوخ ندی؟
چه آتش بسی شد:>>
#رامش
انتخاب کن، اره، چاقو؟
سانبین تو رو..
ایمی
فرزندم...
:")))
خب میخواستی قبول نکنی خودت گفتی عروس خانوم اصن عادلانه بازی نمیکنی من خیلی در حقت لطف کردم تو بازی=-=
زهر مار:/
هنوز یادم نرفته منو به لیتل گرل کیوت نسبت دادین:"""
جاست فاک
ایمی چرا نفهمیدم چیشد؟
رامش
فقط چون تو اصرار میکنی:")
ولی فقط آیلین و تو و پرسون و ترنم و ایمی باشن:")
نمیخوامممممممم =-=
نشستن و گریه کردن*
مگه آیلین نگفته بود اذیتم نکنییییییی TT
با همه‌تون قهرم جز پرسون اونیم =-=
ایمی حتی آتش بسمونم به آتش بس نمیبره بیشتر شبیه حمله و اعلام جنگ بود:/
بله ترنم خانم درسته:"
هوراااا:>
ایمی
عه فقط به من گفته بود
منم اذیتت نکردم که:")
من فقط یار با وفای همیشگی کرموتم:")
آیا پرسون محو شد یا چی؟
محو شو مثل اینکه
من برم ناهار بخورم برمیگردم خیلی گشنمه:"
ولی من بازم میخام کلی زر بزنم..
دلم برا زنگ ناهارای مدرسه تنگ شد:|
من دبستان زنگ ناهار نداشتم فک کنم تا ۱۲ و ۲۰ بود مدرسمون ولی راهنماییTT
حق گو هسم..
زنگ ناهار:"
یادمه وقتی به هلیا اعتراف کردم زنگ ناهار بود~
عه ۲۰۰ رو هم رد کردیم:")
اوکی ولی این عکسای هیون خیلی فاکین
هنوز دارم درباره تغییر و قضاوت فکر میکنم
عام نمیدونم ریاکشنش ممکنه چی باشه:")
ولی از این فکت که آیمی واقعا باهمن ولی ما نه نمیشه گذشت
دلم برای وقتی که کلاس هفتم حضوری میرفتم مدرسه تنگ شده
حوصله ویژه برنامه نیم ساعت دیگه مدرسه رو ندارم
فردا برامون کلاس تقویتی ریاضی دو ساعته گذاشتن
چرا نشستم اینجا چرت وپرت میگم؟
چرت و پرتام قابلیت این رو داشتن که پست بشن تو وبم
ولی دلم نمیخواد پست بزارم و تازه همچین چیزایی بگم
دلم برای وقتی که کلاس هفتم حضوری میرفتم مدرسه تنگ شده
انقد این موده منه که خیلی موده منه..
نمیخوام امیدوار باشم
چیزی نیست که بخوامش:)
مرسی:]
دنیا گاهی دست به دست هم میده که یه چیزایی نشدنی باشه پس در مقابلشون تسلیم میشم چون میدونم اگه اتفاق بیفتن، به آزار ترین شکل ممکنشون اتفاق میفتن
نه نمیخوام ترجیح میدم دوست باقی بمونیم... حداقل نمیخوام از دستش بدم
ولی انصاف نیست من فقط چهار پنج ماه توی متوسطه اول حضوری مدرسه رفتم:")
میدونید دوست دارم برم مدرسه ولی نه با این بچه ها
با همونایی که وقتی هفتم بودم تو مدرسه بودن
زیبا نیست؟ درست هفته بعد از اینکه بهش اعتراف کردم مدرسه ای دیگه نبود:")
دلم میخواد بمیرم یه هفته "-" بعد زنده شم به باقی لایفم برسم XD
امیدی وجود نداره که بخواد تبدیل به نا امیدی بشه... هوم
سانبین... میدونی ؟ ترنم درست میگه تو هیچ وقت نمیدونی واقعا چه اتفاقی میوفته منتظر باش ممکنه یهو همه چیز بهترین حال ممکن رو نشونت بده
پرسون اونی
چرا اینگونه ای؟
همه ی اعضای آن اند اف قراره ماه دسامبر با هم برن سربازی:")
بجز یوتو که ژاپنیه*
چون میخوان همیشه در کنار هم باشن:")
حرکت خیلی قشنگیه
ولی دلم براشون تنگ میشه:")
سانبین
"-" یه نمور خستم.. "-"
پسر ... نمدونستم ..زود نی...؟
پرسون اونی
اشکالی نداره... خسته نباشی:]
دیروز هیوجین و جی اس با نامه های دست نویس اعلام کردن:")
سونگوو اوپا هم امسال رفت سربازی:")
دقیقا همسن ایشن عه
"-" تنکیووو
"-" .............هقققققققققققققق :"
چقد کامنت @-@
