سلام جوان ایرانییی.
یه چیز جالب...شاید باورتون نشه ولی من توی فاصله کمتر از یک ماه دارم پست میزارمXD.
بیاین از اتفاقات و بدبختی های این آخر هفتم براتون تعریف کنم چون جدی یه وضعیتی بود که تعریف نمیکردم نمیشد.
اول اینکه خب من فردا که میشه یک شنبه آزمون میان ترم فارسی دارم. کلا میان ترمام از فردا شروع میشه. منی که اینجا مشاهده میکنین چهارشنبه به محض اینکه رسیده بودم خونه افتاده بودم پشت یوتیوب و کتاب و این چیز میزا و چهارشنبم به طور کل رفت...نابود شد.
از اون طرف پنج شنبه اومدم با خودم گفتم که اوکی دیگه پاشو بخون تا بدبخت نشدی ولی بازم هیچ کاری نکردم و کل پنج شنبه هم به بازی آنلاین گذشت به همین زیبایی D: (اراده درسی رو کیف میکنین)
میرسیم به جمعه. قبل تعریف کردن این بخش باید یه نکته ای اضافه کنم....من تا ساعت 11 دیشب فکر میکردم آزمون فارسی در واقع امروزه. و کل جمعه دور و بر 6 ساعت اینا داشتم خودمو میکشتم تا درسارو کامل بخونم و واقعا جونم در اومد (فارسیو جمع نکنین تا مثل من به یغما نرین)
حالا فکر کنین من ساعت 11 شب رفتم از دوستم پرسیدم که آقا شعرخوانی باید حفظ بکنیم میاد تو آزمون یا نه. بعد اونم برگشت گفت که نمیدونم و اینا ولی فردا بیا مدرسه میپرسیم دیگه آزمون یک شنبس.
من بعد خوندن همین یه جمله میخواستم تا خود صبح سرمو بکوبم به درو دیوار . رفتم کارسنج و دیدم که حتی اونجام زده بود یک شنبه و منه گاگول فکر میکردم از شنبس و جمعه اون همه خودمو کشتم که تهش نه تنها بهم بگن که آقا یک شنبس ، بلکه آزمون کلاسی شیمی داریم. اگر درس دیگه ای بود خودمو از یه جا پرت میکردم پایین چون تنها درسی که بدون خوندن فولم در حال حاضر شیمیه. بقیه درسا یه یه ساعت دوره رو میخواد حداقل.
خلاصه که با کلی فش و خاک تو گور خودم ریختن سر اینکه من کل جمعه میتونستم ریلکس طورانه سه درس جمعه بخونم سه درس شنبه نشستم با استرس و بدبختی تا نیمه شب جون دادم D:
به امروز میرسیم. از اونجایی که دیروز 12 خوابیدم سر کلاس داشتم میمردم ( به معنای واقعی کلمه) چون من از وقتی مدرسه ها باز شده بود تا 10 و نیم به زور بیدار میتونستم بمونم اون وقت فکر کنین شب قبلش با بدبختی تا 12 نشسته باشم پای درس ( اگر فیلم و سریال بود اونقدر خستگیش رو تنم نمیموند ). خونه که رسیدم گفتم گور پدر هرچی فارسیه نشستم پای بازی. جونم جمعه در اومده بود جدی دیگه حاضر نبودم کل امروزم بخونم. الانم میخواستم برم دوره آخرمو بکنم که گفتم بزار بیام این داستانا رو اینجارم تعریف کنم بمونه به یادگار و به عنوان یه ریمایندر برای خود گاگولم که از این به بعد تاریخ آزمونارو نگاه کنم D:
از اونجایی که دیروقته (حدقال برای من یکی) فکر میکنم که بقیتون فردا این پستو ببینین. فردا بعد از مدرسه تا جایی که بتونیم در خدمت شوما هستیم و بعدشم باید برم دینی سگخر بزنم. ولی اگر همین امشب پستو میخونین و نظرو اینا میدین بدونین فعلا آنلاین هستم دوره درسا یه یک ساعت اینا طول میکشه برای همین میتونم زود جواب بدم