tari in the building part 7

1- زندگی دانشجویی و این داستانا D:

2- زیست شناسی سلولی مولکولی علوم تحقیقات قبول شدم ( دقیقا همون چیزی که دنبالش بودم ) و از این بابت راضیم 

3- البته یه بدبختی دیگه ای که داشتم من 3 تا چیز دیگه ام قبول شدم که اونام دقیقا جز اون چیزایی بودن که میخواستم در نتیجه تصمیم گیری سختی بود و حتی نزدیک بود یه گوهی بخورم و پشت کنکورم بمونم ( واقعا نمیدونم رو کدوم دراگی بودم که یه شب این تصمیمو گرفتم ) ولی خب فردا صبش به حالت عادی خودم برگشتم و آره....دارین با دانشجوی علوم تحقیقات صوبت میکنین.

4- حقیقتا هیچ فرق خاصی با مدرسه نداره ینی در واقع دوتا فرق داره ، یکیش اینکه خب پسرم هست... و دومیش اینکه خب تو دانشگاه هر جور آدمی از هرشهری با هر عقاید و اخلاق و رفتاری میتونی مشاهده کنی... به جز این دوتا دیگه واقعا هیچ فرق خاص دیگه ای با مدرسه نداره

5- بنده با اینکه دانشجوری سلولی مولکولی هستم و باید تو دانشکده علوم پایه وقت بگذرونم به جز ساعت کلاسام اصلا تو دانشکده خودم نیستممم. به این دلیل که تمامی دوستام دانشکده مهندسین hehe

و خب قطعا 20 نفر آدم پا نمیشن برای یه نفر پاشن بیان علوم پایه در نتیجه آره بنده به زور تو دانشکده خودم میمونم و اگر یکی ازم بپرسه بچه های کلاستون چچورین جوابی ندارم بهشون بگم....ولی خب دانشکده مهندسیم باحاله و اوکیه در نتیجه نو پراب

6- دارم رو مغز پدر کار میکنم ببینم میتونه ماشین بسپره بهم تا من دیگه خدا تومن پول اسنپ پیاده نشم و با ماشین برم و برگردم یا نه...نتایج رو تا دو هفته دیگه به اطلاع میرسونم

7- در تلاشم این ترمو بچسبم به دانشگاه بتونم معدل بالا بگیرم یه وقت بدبخت نشم...بعدش برنامه دارم برای ترم بعدی به سمت و سوی تنیس بازگردم...یه زبان جدیدم شاید رفتم خدا میدونه 

8- حاجی یک شنبه ای رفتیم با دوستم انقلاب تا کتابای دانشگارو بخریم و باید بگم عاشقش شدممممم ( عاشق قیمتاش ) یه کتاب زبان اصلی که از تابستون دنبالش بودم رو پیدا کردم و اندازه دسته تبره ولی به نظرتون چقدر بود....200 تومن. من واقعا عاشق انقلاب شدم 

9- دلم میخواست زودتر پست بزارم ولی نمیدونستم درباره چی بنویسم در نتیجه اره...شاید باید فکر ویکلی ریپورت رو از سرم بیرون کنم و برم تو کار مانثلی ریپورت نمیدونم

10- چون اعداد زوج دوس دارم D:

  • Tree tanbal 🦥🥥

یسری اتفاقام تو دانشگاه افتاده بود شنبه ( دختره و داستاناش ) 

بنده شنبه کلاس نداشتم و کاملا رندوم پرسون ساعت 6 بعدازظهر اینا بهم خبر داد که همچین اتفاقی تو دانشگاه افتاده و آره

هاا و اینکه میخواستم برای تولدم پست بزارم ولی خب کلا یادم رفت

سری پیش که رفتم انقلاب ۱۳ تا کتاب انگلیسی خریدم:0 واقعا خداست

بهترین روز زندگیم بود واقعا تو عمرم انقد کم پول خرج نکرده بودم من XD
ینی قشنگ برگشتنی به دوستم گفتم از این به بعد میایم همینجا 

راستی تری تولدت با تاخیر مبارک :0 

تنکیو تنکیوو 3>

وای ولی خیلی باحاله که دقیقا چهار سال ازم بزرگتری

میدونمممم XD
حالا جالب ترش اینکه مامانمم تو یه روزه باهامون

وای دانشگاه علوم تحقیقات خیلی باحالههه 😭

اره حال و هوای خوبی داره در کل وایب خاص خودشو داره 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

my dreamy tree house

a sloth in the bed

So don’t hide yourself

will you show me yourself

Be comfortable with the way you are

That's right, it's okay to be okay

that's okay / d.o
Designed By Erfan Powered by Bayan