لبخند های 1402

 

1) تابستون وقتی اخرین ردیف میشستیم کسی مارو نمیدید و ساینا سر کلاسا میشست رو دستم تتو میکرد

 

2) تمام اون مدتی که تو اردو آبنیک لواسون داشتیم میرفتیم سمت آبشارو برمیگشتیم... ولی خیلی بخصوص بخوام بگم بیشتر اون تایمی که مامیسا با جفت دست تا سینه افتاد تو آب و بعدش بند دمپاییش پاره شد با جریان آب رفت پایین XD

 

3) تمام اون ارگ و لمیز رفتنا و خوردن بنانا کافی و کارامل ماکیاتو با بچه ها و البته بوک هال ارگ که فک کنم 50 درصد سود امسالش به خاطر جمع ماها بود 

 

4) سوپرایزی که تولد 18 سالگی برام گرفتن 

 

5) وقتی تو مدرسه برا بچه ها و معلم زیستم با ارگ کلاس تئاتر اهنگ زدم 

 

6) اردو دی ماه....اون تایمایی که فورجه درسا زیاد بود و میرفتیم نمازخونه به کصچرخ و خلاف... به اضافه تمام دیوونه بازی هایی که از شدت فشار درسی از ساعت 5 به بعد تو همه دیده میشد

 

7) سری فیلمای اره رو آنلاین دیدن با بچه ها....do you wanna play a game

 

8) برف بازی با مشاورمون تو حیاط وقتی هیچکس جز ماها نیومده و بقیه انلاین بودن

 

9) آب اناری که با موژان و تبسم تو توچال خوردیم ( انقد خوشمزه بود و چسبید که هروقت با بچه ها دربارش حرف میزنیم با خودمون میگیم کاش میشد از اسنپ فود هرروز سفارشش داد)

 

10) وقتی تو اون برف و اوضاع خراب رفته بودیم بیرون کادو تولد برا یه بنده خدایی بگیریم ولی هفته انبار داریشون بود و برگشتنی اسنپ نمیگرفت و مام در همین حین همدیگه رو با برف خفه کردیم

 

11) وقتی اسپیکر بردم مدرسه و تو تایم استراحت بین باکسا گوشیو وصل کردم آهنگ تریاک گذاشتم 

 

12) قایم موشکی که شب تو حیاط و ساختمون مدرسه بازی کردیم

 

13) وقتی معلم زیستمون کیک هویج درست کرده بود برامون آورد بخوریم

 

14) وقتی که سرکلاس ریاضی انقدر همه ریده بودیم نشانه رو که معلم بنده خدا داشت سکته میکرد بعد تو اون وضعیت یه اتفاقی افتاده بود که منو موژان داشتیم از خنده میترکیدیم....موژان خودشو زده بود به اینکه داره از سرفه خفه میشه منم مقنعه گرفته بودم جلو صورتم کسی خندمو نبینه میزدم پشت موژان

 

15) وقتی روز قبل نشانه رفته بودیم خونه تبسم مثلا درس بخونیم ولی به کصچرخ کشیده شد

 

16) مسابقه دو که با مشاور و معلم فیزیکمون گذاشته بودیم

 

17) وقتی بهار مست شده بود واسه اولین بار بعد ساعت 1 شب زنگ زده بود به من فحش میداد گریه میکرد میخندید بعد چرتو پرت هی میگفت

 

18) تمام آهنگا و خواننده هایی که پیدا کردمشون

 

19) وقتی دوتا گربه رو سقف داشتن جنگ جهانی دو میرفتن بعد موژان و مشاورمون فک کردن زلزلس بدو بدو عین این پنگوئنا رفتن بیرون از کلاس

 

20) وقتی برای اولین باز تو زندگیم آزمون نشانه ریاضیشو 50 درصد زدم

 

21) جشن 15 سالگی مدرسه 

 

22) وقتی با خانواده و خالم اینا رفته بودیم بیرون غذا بخوریم و آرامشی که اون چن ساعت داشتم

 

23) وقتی به بهونه فیزیک دوازده یا شیمی میرفتیم یه کلاس دیگه غیبت میکردیم 

 

24) وقتی تو استراحت ۴۰ دقیقه ای تو حیاط بدمینتون بازی میکردیم و کفشم سرش ترکید

 

+ به اضافه خیلی اتفاقای دیگه که واقعا شاید الان به ذهنم نرسه ولی مطمئنم اگر یادم بیفته بازم یه لبخند گنده میاد رو صورتم....من امسال واقعا بهم خوش گذشت و کلا امسال و یازدهم از بهترین سالای زندگیمو گذروندم شاید فشار درسی درحال کردن بدبخت کردن ما باشد ولی خب....

++ فقط چون هستی زده بود هرکی ببینه پستو بشینه چالشو انجام بده

+++حس میکنم به عید یه ماه مونده درحالی که هفته دیگه عیده....چه حسی دارین که هفته دیگه عیده؟

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش نوزده سوال مرینا

۱. خودت را معرفی کن.

اسم من ترنمه ملقب به تنبل درختی . در صورت داشتن حس راحتی میتونین تری صدام کنین و باور کنین فرقی نمیکنه باهم تازه آشنا شده باشیم یا نه تا وقتی خودتون راحت باشین من هم مشکلی با این موضوع ندارم D:

16 سالمه و به زودی 17 ساله میشم.

 

۲. یک چیزی را نام ببر که در آن خوب هستی.

به طور کلی من آدمی هستم که اگر بخوام تو یه چیزی خوب باشم انقدر میفتم روی اون کار و براش تمرین میکنم تا به یه سطحی برسم که بتونم بگم من فلان کار رو بلدم انجام بدم. چون به هر صورت آدم بخواد برای هر چیزی تلاش و تمرین کنه میتونه به سطحی از مهارت برسه. ولی اگر بخوام به طور کلی بگم من توی ورزشای مختلف خوبم.

 

۳. رنگ موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

رنگ مورد علاقه من آبیه. هر آبی ای که سمتای روشن ترش باشه رو خوشم میاد. برای دلیلشم خب میتونم بگم همیشه از بچگی یه زیبایی ای داشت که چشمامو میگرفت. همه رنگ هارو دوست دارم ولی خب صادقانه همیشه یه شماره یکی هست.

 

۴. داستان پشت اسمت چیست؟

خب همون طور که گفتم یکی لقبای من به دلایلی تنبل درختیه. و tree tanbal ترکیب انگلیسی فارسی تنبل درختیه.

 

۵. دوست داری به کدام کشور سفر کنی و چرا؟

قطعا انگلیس کشور شماره یکیه که میخوام بهش سفر کنم. هیچ چیزی جای وایبی که انگلیس بهم میده رو نمیگیره. بعد از اونم به ترتیب آلمان و فرانسه (وی عاشق کشورای اروپاییه).

 

۶. کارتون موردعلاقه‌ات چیست؟

اگر بخوام درباره الان بگم که خب لیست بلند بالایی دارم صادقانه نمیدونم.... شاید جدید ترین چیزی که دیدم cyberpunk.

ولی اگر درباره بچگیم بخوام بگم سه تای برترم بن تن ، اسکووبیدو و لاک پشتای نینجاس.

 

۷. می‌خواهی وقتی بزرگ شدی چه کاره بشوی؟

سوال سختیه چون من هنوز دارم در رابطه با رشته دانشگام فکر میکنم. برا رشته هاش دارم تحقیق میکنم ببینم کدومشون رو اگر برم حوصلم سر نمیره و توش واقعا بهم خوش میگذره. شاید فکر کنین عجیب باشه ولی آدمیم که بهم خوش نگذره واقعا نمیتونم اون کار رو انجام بدم. ولی اگر بخوام یه فیلتری روش بندازم که خیلی گنگ در نیاد جوابم هرچیزی که مربوط به رشته تجربی باشه.

 

۸. نکته موردعلاقه‌ات درباره دانشگاه چیست؟

خب من از بچگی عاشق دانشگاه بودم. یه حس بزرگ بودن و این رو داره که به یه سنی رسیدی که اگر بخوای میتونی روی پای خودت وایسی. و چیز دیگه ای هم که میشه گفت چون آزادی بیشتری نسبت به مدرسه داره.

 

۹. فصل موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

پاییز. بیخیال تصور کنین داره بارون میاد و ابر جلوی یه میزانی از نور خورشیدو گرفته و تو پشت لب تاپت رو به روی پنجره نشستی و با یه لیوان قهوه داغ داری کتاب میخونی یا با لب تاپت ور میری.....جدی عاشق وایب و تصورش نمیشین؟ این و اینکه تولدمم تو پاییزهXD.

 

۱۰. غذای موردعلاقه‌ات چیست؟

غیرسنتی اگر بخوایم بگیم استیک و سنتی قیمه.

اما جدای اینا آدم خوش غذایی هستم و تنها چیزی که نمیخورم قارچ.

 

۱۱. از چه چیزی میترسی و چرا؟

خب جدا از بحث خوش گذروندن من از خیلی چیزا به خاطر محتاط بودنم میترسم و ارتفاع اصلی ترینشه. ولی مثلا جوریه که اگر برای تفریح رفته باشیم بازی یا ورزشی بکنیم که به ارتفاع مربوطه تا وقتی امنیتم قطعی باشه مشکلی ندارم  ولی به غیر از اون ارتفاع چیز وحشتناکیه. البته اینم تازه یادم اومد بگم که اگر آدرنالین بگیرتم یهو دیدین عین گاو با کله رفتم تو دل چیزایی که میترسم ازشونXD.

 

۱۲. دوست داشتی حیوان خانگی داشتی؟

دوست داشتن که همین الانشم دارم. در صورت اینکه نمیدونین یه سگ دارم اسمش لیوعه 1 سال و خورده ایشه. 

 

۱۳. تعطیلات موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

تعطیلات به خاطر بارش شدید برف و تعطیلات تابستون. اولی چون میتونی بری خودتو با برف خفه کنی و دومی به خاطر اینکه طولانی ترینشونه.

 

۱۴. یک فانتزی موردعلاقه‌ات را بنویس.

مثلا اینکه بتونم برای داشنگام توی یکی از کشورایی که میخوام تحصیل کنم. 

هم خونه ای شدن با دوستام (نیازمند این یکی هستم واقعا چه ایران چه هرگور دیگه ای)

و خیلی چیزای دیگه که در حال حاضر مخم نمیکشه دربارشون فکر کنم.

 

۱۵. لباس موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

هر لباسی که توش راحت باشم و بهم بیاد. ولی کژوال و لباسای گشاد چیزای حقی هستن.

 

۱۶. بزرگترین رویایت برای آینده چیست؟

فردی که از بچگی همیشه رویاشو داشتم. کسی که میتونه رو پای خودش وایسه و مایع افتخار خانوادش و دوستاش و از همه مهم تر خودش باشه. آینده ای که توش خوشحال و موفق باشم و کاری بکنم که واقعا دوستش داشته باشم.

 

۱۷. پنج‌تا چیز جالب درباره من:

+ انسان به شدت پایه ای هستم و اگر دیدین برای انجام دادن کاری پیشنهادتونو رد کردم بدونین قطعا یه دلیل منطقی ای پشتش هست

+ ایده های جالبی میتونم بهتون بدم نه برای شروع کار ولی وقتی یه چیز کمی از کارتون توی ذهنم داشته باشم ایده های خوبی برای ادامش میتونم بهتون بدم. این موردو توی این دو سال اخیر به لطف هستیو پرسون کشف کردمXD

+ عاشق (به معنای واقعی کلمه) تایپ کردنم. فرق نیمکنه موضوعش چی باشه تا وقتی با کیبورد لب تاپ یا کامپیوتر سروکار داشته باشه من عاشق تایپ کردن هستم و باقی میمونم

به خاطر حالت چشمام وقتی میخندم انگار چشمام بستس و شبیه گربه ها میشه

یه طرز نشستنی دارم که از بچگی دارم با خودم به دوش میکشمش (یه چیزی تو مایه های ال توی انمیه دث نوت) و به خاطر همین کلاس چهارم از لقبایی که داشتم کفتر چاهی بودXD

(کردیت این بخش میرسه به هستی ، به لطفش یه کوه چیز دیگه هم برای این موضوع دارم که بعدا اگر تمایل داشتین میتونم بگم)

 

۱۸. چه چیزی خوشحالت می‌کند؟

+ گشت وگذار با دوستام

+ آهنگ ، کتاب و فیلم و سریال قشنگ و تاثیرگذار

+ بازی آنلاین با دوستام

+ تحقیق با خانواده 

+ ورزش 

+ خرید کتاب و لوازم تحریر

 

۱۹. چه چیزی ناراحتت می‌کند؟

+ اینکه ببینم هیچ کاری از دستم برنمیاد

+ دروغگو خطاب بشم

+ دیدن ناراحتی کسایی که برام مهمن

+ چیزی که برام  ارزشمنده رو از دست بدم یا خراب بشه

+ دست کمم بگیرن (بیشتر عصبانی میشم تا ناراحت ولی خب یه بخش کوچیکی ازشو تشکیل میده)

+ اینکه خاطراتم با بقیه رو فراموش میکنم. این طوری که دارن از چن سال پیش خاطره تعریف میکنن ولی من هرچی فکر کنم چیزی یادم نیاد.

 

منبع

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش روبی

اوکییی چالش این طوری بود که لیست کارایی که امسال کردیم و کارایی که میخوایم سال دیگه انجام بدیم رو بنویسیم 

قراره کلی فک کنم سرش همین الان شروع نکرده مطمئنم XD

بریم که داشته باشیم @-@

.

.

.

  • Tree tanbal 🦥🥥

ده لبخند هزار و چهارصد

 

میخواستم دیروز این چالشو برم ولی حال خیلی خوشی نداشتم سو افتاد برای امروز D: 

بریم که داشته باشیم....

 

1) وقتی به انجام این چالش فکر کردم اولین لبخندی که یادم اومد اولین کامبکم با اکسو بود برای امسال:)

 

2) آخرین روز کلاس نهم قطعا از بهترین هام برام باقی میمونه 

 

3) اولین پست محفل اینجا D:

 

4) اون روز که وب 200 روزه شد یه لبخند گنده اومد رو صورتم. وقتی وبو زده بودم فک نمیکردم انقد اینجا بهم خوش بگذره 

 

5) تبریکای تولدی که گفتین 

 

6) روزی که بعد دو سال تونستم ماینکرفت آنلاین با دوستام بازی کنم ( بگم جیغمو همسایه بالاییا نشنیدن دروغ گفتم)

 

7) اون مدت که هستی و پرسون اینجا پست میزاشتن XD

 

8) اولین سالگرد کیپاپر شدنم 

 

9) تماسای ساعت 3 صبحی که تابستون انجام میدادم XD

 

10) اون روزی که لیو ( سگم ) رو گرفتیم و اومده بود خونه D:

 

منبع چالش : وب هستی 

من نیز دعوت میکنم از همه که شرکت کنن @-@

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش سی روزه @-@ (روز سوم )

3. یه لیست از چیز هایی که میخوای توی زندگیت بهشون برسی بنویس

***

 

قرار بود دیروز بنویسم برای امروزو ولی به معنای واقعی کلمه جز دوتا چیز هیچی نمیومد به ذهنم 

کلی فسفر سوزوندم تا بالاخره یه چنتا چیز اومد تو ذهنم برای نوشتنش 

1- قطعا موفقیت . دلم میخواد توی دبیرستان ، دانشگاه و.... زندگیم در کل؟ 

2- به مولا من یه روز خونه با دوستام نگیرم وقتی بزرگ شدم ترنم نیستم . خیییلیی کیف میده با دوستات تو یه خونه زندگی کنین . فرض کن مثلا منو هستی و پرسون بیفتیم تو یه خونه... XD

3- کنسرت گروهایی که فنشونم برم T^T

5- برای انگلیسیم مدرک بگیرم 

6- یه مدت داشتم خودم ژاپنی یاد میگرفتم ولی ولش کردم سو اره ژاپنیمو خوب بکنم در حدی که انیمه بدون زیرنویس ببینم D:

7- یه داستان کامل بنویسم ؟ من همیشه چیزای کوتاه نوشتم و یکی دوتا دراز خواستم شرو بکنم ولی همیشه نصفه ول شده به خاطر دلایل متفاوت . یا ایده هام ته کشیده یا دیگه مودش نبوده یا وقت نشده TT سو بلی یه داستان کامل 

8- کنکور گند نزنم D: دلم یه رتبه خوب میخواد TT ( انگار جز من کس دیگه ای دلش رتبه خوب نمیخواد :/ ) 

9- این یه چیز کوتاه مدته که شامل این چالش نمیشه ولی حس کردم لازمه بگم... اینکه تا شنبه یه فصل و نیم فیزیک یاد بگیرم TT

10- هروقت که این کرونا اینا تموم شد دوباره برمیگردم به کلاسام ینی تنیس و تیرکمان و میخوام بهترین خودم توش باشم D:

11- امممم اون دختری بشم که مایه افتخار خانوادش باشه ؟ قبل از اونم مایه افتخار خودم D:

خیلییی بیشتره ، ولی دیگه ذهنم نمیکشید 

اینم روز سوم~

منبع مرسی بابت بالش ^^

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش سی روزه @-@ (روز دوم )

2.چه زمانی توی زندگیت از ته دلت احساس خوشحالی کردی؟

***

 

نمیشه گفت فقط یه بار بوده یا نمیشه گفت کدوم یکیش از ته دل بوده چون خودم اصلا نمیتونم تشخیص بدم 

خیلی وقتا بوده اگر بخوام مثال بزنم.... اولین چیزی که یادم میاد آخرین روز سال نهم بعده امتحان پایان ترم عربی :)

اون روز نصف کلاس نهمیا فکر کنم حدود دو سوممون رفتیم پارک نزدیک مدرسه آب بازی کردیم و رقصیدیم و دیوونه بازی در میاوردیم .

بهم خوش میگذشت و این حقیقت که تابستونه حس شادیمو بیشتر کرد D:

خیلیم نگران کارنامم نبودم و توی اون زمان که اونجا بودم اصلا یادش نیفتادم پس میشه گفت یکی از اون زمان هایی بود که خیلی زیاد احساس خوشحالی کردم . جر یادمه وقتی اومدم خونه و یه حمومی رفتم اینا رفتم تو گروهی که منو هستی و پرسون توشیم نوشتم بچه ها دعا کنین کرونا نگیرم چون رسما خودمو به همه جا مالیدم XD .

ااا راستی وقتی دونت فایت د فیلینگم اومد خییلیی خرذوق بودم . به هرحال کامبک اولم بود :>

خلاصه ک بلی اینم از روز دوم 

 

منبع مرسی بابت چالش ^^

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش سی روزه @-@ (روز اول)

1.درباره ده سال بعدت بنویس. چه کسایی توی زندگیتن؟ چه شغلی داری؟ چه عاداتی خواهی داشت؟ توی اوقات فراغتت چیکار میکنی؟ کجا زندگی میکنی؟

***

خب ام من 10 سال دیگه 26 سالمه . بستگی به رشته دانشگام داره که اون تایم کجام . اگر رشته ای بردارم که لیسانس و فوق لیسانس داشته باشه احتمالا اون تایما دارم برای فوق لیسانس میخونم ؟ اگرم رشته ای بردارم که تخصص و فوق تخصص اینا باشه سال پنجم یا شیشم عمومیم اگر اشتباه نکنم . به هر صورت تو دانشگاه به سر میبرم D: 

چه کسایی تو زندگیمن ؟ خب امم دوستایی که تا اون زمان هنوزم باهاشون در ارتباطم . خانوادم . دوستای جدیدی که ممکنه پیدا کنم .

اگر فشار درسیم خیلی زیاد نبود خیلی دوس دارم برم یه شغل پاره وقت داشته باشم نوستالژیه زیباییه برام XD 

توی تایم فراغتم احتمالا یا دارم بازی میکنم یا کتاب میخونم یا مشغول دیدن فیلم و سریالم (انیمه فراموش نشود) . اون وسطام با دوست یا خانواده میرم بیرون اینور اون ور

اینکه کجا قراره زندگی کنم رو نمد . ایران یا خارج ؟ واقعا نمد . ولی اگر ایران باشه و دانشگام تهران باشه قاعدتا پیش مامان بابام . اگرم تو شهر دیگه باشه ، یا خوابگاه یا یه خونه بگیریم من با یه یکی دوتا هم اتاقی برم اونجا @-@ 

میدونین اینا احتمالاتیه که میدم یهو دیدین اصا تا 26 سالگی اتفاقی که میفته 180 درجه فرق داشته باشه ولی بلی 

 

منبع مرسی بابت چالش ^^

 

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش فرست

 

1- اولین گروهی که. تو کیپاپ شناختی؟

اکسو :)

2- اولین ام. وی که ازشون. دیدی؟

لاو شات @-@

3- اولین بایست؟

چانیول 

4-چیزی که دوست داری بهشون بگی؟

به قوی بودن ادامه بدین... تا تهش پشتتونم :>

منبع 

  • Tree tanbal 🦥🥥

صاحب این وبلاگ فوت کرده

این آخرین سلاممه ، و قراره آخرین خداحافظیم هم باشه .

چقد از کلمه آخرین و هرچی که معنی شبیه بهش داشت بدم میومد ، ولی الان دارم میبینم که با وجود تنفرم از این کلمه ها ، همیشه آخرین هام رو تجربه میکنم . آخرین بار که به یه جایی رفتم قبل اینکه بسته بشه ، آخرین باری که دوستم رو قبل اینکه بره ببینمش ، آخرین روز از 14 سالگیم . آخرین سلام و آخرین خداحافظیم . مردن توی 15 سالگی چیز خوبی نیست . ولی توی این سن همیشه یه دلیل برای مردن هست . سختی یه نوجوون بودن ، حس گندی که به خاطر گیر کردن قاطی احساساتت توی این سن بهت دست میده ، حسی که یه جایی بین بچگی و بزرگی گیر کردی و دلت میخواد بچه بمونی و از سختیا فرار کنی ، ولی همه بهت میگن بزرگ شو . فشار درس و مدرسه ، رابطه بد با یه دوست عزیز و خیلی چیزای دیگه . چقد زود گذشت اون روزایی که هنوز توی دبستان بودم و بدون اینکه نگران کوچیک ترین چیزی باشم برای خودم شادی میکردم و خوشحال بودم .

هیچ نظری ندارم دوستام قراره منو با چی به خاطر بیارن . همونی که تا میدیدت از پشت میپرید رو کولت و تمام کت و کول طرفو میاورد پایین ؟ همونی که برای اینکه قبول کنه کی پاپره حدود 5 ماه داشت این نظرو رد میکرد و تهش دید داره اهنگای کیپاپش از انگلیسیاش بیشتر میشه ؟ یا مثلا اونی که یکی از بزرگ ترین دلیلش برای وب زدن لایک کردن پست مردم بود ؟XD . خودمم خندم میگیره

 یا مثلا خانوادم ... اونا قراره چه فکری بکنن ؟

حتی فکر کردن به این چیزام باعث میشه یه حال عجیبی پیدا کنم . با هرچی و هر خاطره ای که منو به خاطر میارن ، فقط امیدوارم چیز خوبی باشه 

معمولا توی جمع دوستام من اون کسی بودم که هروقت یکی درباره این چیزا فکر میکرد میزدم تو سرش و میگفتم ودف نه این فکرا چیه مثببتتت بااشییدد...

ولی تهش من الان اون کسیم که مرده 

حیف اون کنسرتایی که برنامه داشتم یه روز برم و دیگه نمیتونم برم ، اون آلبومی که به بابام گیر داده بودم برام بگیره و داشت راضی میشد... و اون همه سریال و انیمه ای که شروع کرده بودم و قراره نصفه و نیمه بمونه . 

اون همه برنامه که با دوستام ریخته بودم بریم بیرون ، قولایی که به تک تکشون داده بودم که تا تهش پیش هم بمونیم . 

و این نامه هم اینجا به پایان میرسه ، آخرین نامم ... آخرین پستم 

خدافظ

+ین چالش از اینجا شروع شده و ممنونم از هستی که دعوتم کرد @-@

جز هستی و پرسون کس دیگه ای رو خوب نمیشناسم برای همین یسره از همه میدعوتم که بیان توی چالش شرکت کنن

+حالا تصور کنین من واقعا مرده بودم ( که قرار نیست حالا حالا ها این اتفاق بیفته من قراره خر زندگی رو بچسبم XD ، تولد 120 سالگیم باید همه باشن XD . انقد که برنامه و کار دارم برای آیندم که اره باید بگم صد سال سیاهXD ) با چه چیزی منو به خاطر میاوردین ؟

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

my dreamy tree house

a sloth in the bed

So don’t hide yourself

will you show me yourself

Be comfortable with the way you are

That's right, it's okay to be okay

that's okay / d.o
Designed By Erfan Powered by Bayan