قدر زمان دونستن

 

 

آروم آروم چشمام رو باز میکنم و با تاریکی عمیقی رو به رو میشم ، به خاطر سردرد های اخیرم شب ها دور و بر ساعت 3 از خواب میپریدم . به سمت آشپزخونه راه میفتم و وای فای رو روشن میکنم تا یکم پیام های گوشی رو چک کنم . توی یکی از گروه ها رفتم و نوشتم :کسی بیداره ؟. یک دقیقه... دو دقیقه... کسی جوابم رو نداد ; همه خواب بودن و خب ، توقع هم نداشتم که بیدار باشن . دوباره وای فای و گوشی رو خاموش کردم و به تختم برگشتم . به سقف خیره شدم و تلاش کردم به چیزی فکر نکنم ; و بعد آروم آروم چشمانم رو بستم و در سالن سینمای خالی ای چشمانم رو باز کردم . در حالی که داشتم دور و اطراف رو نگاه میکردم پروژکتور ناگهان روشن شد و تصویر های آشنایی رو روی پرده سینما انداخت . تصاویری آشنا و سیاه و سفید ... فیلم قدیمی خاطراتم . عکس ها اسلاید به اسلاید از جلوی چشمام میگذشتن ، عکس تولد پارسال ، عکس زمانی که در خانه پدربزرگ و مادربزرگ یلدا رو جشن میگرفتیم ، عکس و فیلم های آخرین روز سال نهم :)

با دیدن عکس و فیلم ها و دیدن لبخند کسایی که برام عزیزن ، و با به یاد اوردن تمام اون لحظات خوشی که کنارشون گذروندم من هم ناخودآگاه لبخندی بر روی لب هام نشست . اما هرچی بیشتر از فیلم میگذشت ، لبخند منم کمرنگ تر میشد . چون ذهنم منو از تمام اون خاطرات قشنگ برگردوند به الان ، منه الانی که توی قرنطینه نشستم و هر روزم رو عادی تر و بی هیجان تر از دیروز میگذرونم ، منه الانی که توی این مدت به زور دوست و فامیل هامو دیدم و دیگه مثل قبل کنار خانوادم تلویزیون تماشا نمیکنم . رنگ سیاه و سفید فیلم و عکس هام نشون دهنده همین بود...برای اینکه یادم بندازه اینا همه برای قدیم بودن ، همه خاطره بودن . دوباره از خواب پریدم و با اون تاریکی عمیق رو به رو شدم . ساعت روی میز 5 صبح رو نشون میداد ، با اعصاب خوردی دوباره روی تخت دراز کشیدم و به سقف خیره شدم ... لبخندی از روی درد روی لب هام نشست ; درد و دلتنگی برای روزای قدیم . با خودم گفتم کاش قدر اون روز هارو بیشتر میدونستم...

در حالی که چشمام رو میبستم به خودم گفتم فقط صبر کن قرنطینه تموم بشه ; تمام زمین و زمان رو لیس میزنم و دوستام رو موقع دیدن دوبارشون چنان محکم بقل میکنم که زیر فشار بغلم له بشن . خاطره هایی با خانواده و دوستانم میسازم که موقع فکر کردن به تک تکشون لبخندی به روی لبام بشینه ... لبخندی که بعد دیدن سیاه و سفید بودنشون هیچ وقت کم رنگ نشه 

  • Tree tanbal 🦥🥥

ای جان*-*

 

خوبی؟

های های
 
خوبم تو خوبی ؟

زندگی هممون زیادی سیاه و سفید شده..

خیلی زیاد 
ولی خودمون دوباره رنگیش میکنیم :)

ولی این یه متن قشنگ لعنتی بود که میشد یه غم عجیبی رو پست تک تک کلماتش حس کرد و امید ته ماجرا در نهایت یه نور از لای پنجره بود که یه اتاق تاریکو روشن میکرد و فاک این محشر بود :)))) و .. میدونی ؟ این طوری که نمیمونه روزای خوب بالاخره یه روزی برمیگردن بعد ما دستشونو میگیریم .. اون قدر محکم میگیریم که دیگه نتونن ازمون فرار کنن .. لااقل دیگه نه تا وقتی که بمیریم :"

پرسوننن
من واقعا 
وقتی از کارم تعریف میکنی 
به معنای واقعی خوشحال ترین ادم تو اون لحظه میشم @-@

شکر منم خوبم.-.

چ خبر؟

خداروشکر
هیج مثل همیشه 
در حال گوش دادن 24 ساعته اهنگ جدید توباتو @-@

پیوند روزانه تمام:)

مرسی یتبخیتیتینینس :>>

ناگهان دلقک آدم خوار پشت تخت ترنم ظاهر میشود😃😂💔

باز شرو کردی تو XD

تری فرمود بیام نظر بدم

 

*~نظر~*

جر ودف XD

در مورد نوشته و خط داستانی و نگارش نوشته نه این طوری لاعناتیا XD

فوق العاده زیبا بود 🥺🥺🐒

یه عدد انسان XD
مرسی :)XD

 ماشالله 👏👏👏👏🙈🙈🙈

طناازز XD
مرسی *-*XD

منتظرم تا روزی ک دوباره بعد دوسال ببینمت و محکم بغلت کنم خیلی محکم و دوباره باهم مث قبل خاطرع بسازیم نه؟:)

من فقط ببینمت اسی خودت میدونی چی میشه @-@ XD

دلم خواست بغلت کنم :))

اینکه همسنمی و علایقت باهام مشترکه بی تاثیر نیست!

اما اینکه جزو به ندرت افرادی هستی که توی رده سنی خودمون فاز دپ نداره و هر وقت دلش می گیره انقدر شیرین به خودش انرژی میده، بیشتر تاثیر داره!

لطفا ادامه بده به نوشتن 💚🌱

اوکی ولی این یکی از بهترین کامنتایی بود که برای این پست خوندم :))) و اینکه خیلییی خوشحال شدم که دوسش داشتی :)

من الان دارم بعد خوندن این گریه میکنم

کاش میتونستم برات عکس بزارم

یکی از متنای با ارزشمه حقیقتا :"))

راستی فالو ای!^^:)

تنکیو D:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

my dreamy tree house

a sloth in the bed

So don’t hide yourself

will you show me yourself

Be comfortable with the way you are

That's right, it's okay to be okay

that's okay / d.o
Designed By Erfan Powered by Bayan