مثل همیشه سلام D:
داشتم وبو تمیز میکردم و یسری چرت و پرتا رو پاک میکردم که فهمیدم اخرین پستم برای ماه قبل بوده و از اونجایی که قبلش پست پرسونو خونده بودم که میگفت بیشتر پست بزار گفتم بیام اعلام زنده بودن بکنم و یکم از ماه گذشته بگم (اگر آلزایمر گذاشته باشه چیزی یادم بمونه) و بعدم برم تا دفعه بعدی. خب از وقتی که مدارس تعطیل شدن که میشه نزدیکای همون یه ماه پیش من چیکار کردم؟ صادقانه با تمام وجودم بازی کردم چون میدونم مهر دیگه نمیتونم صبح تا شبو بشینم پای بازی. وقتی میگم با تموم وجود یعنی از یکی دو ساعت بعد اینکه چشمامو باز میکنم تا یک ساعت قبل خوابیدن پشت لب تاپ درحال بازیم. و قطعا که به خاطرش همین الان که دارم این پستو مینویسم با سوزش لعنتی گردن مواجه هستم XD. ولی خب تا مهره دیگه همین الانشم باید کمترش بکنم که قبل شروع مدارس این 9 روزو درسایی که تابستون یاد دادن دوره کنم. از چیزای دیگه که این تابستون خودمو باهاش مشغول کردم فیلم و سریال بود که اون برمیگرده به ماهای اول تابستون که پرونده شیش هفتا سریال آمریکایی درازو بستم *عینک افتخار به چشم میزند*.
چیز دیگه ای که میتونم دربارش حرف بزنم اینکه چند وقت پیش فایل مربوط به خاطرات پارسالم رو پیدا کردم. فایل خیلی پر محتوایی نبود و ادامش ندادم چون هی یادم میرفت بنویسم توش ولی همون چنتایی هم که نوشته بودمو نشستم خوندم و با روزی مواجه شدم که اینجا رو زدم. دنگ و فنگ قالب زدن و کال های متعدد با هستی و پرسون فقط برای اینکه یاد بگیرم چه غلطی باید بکنم XD. و حالا منو میبینین که هروقت حوصلش سر میره و واقعا کاری برای انجام دادن نداره پا میشه میره قالب میزنه.
در این میان بگم که چون درباره کتاب حرف نزدم فکر نکنین نمیخونم ، زندگی من به کتاب بستس XD. این هفته نشستم کتاب ربکا رو خوندم (هنوز 100 صفحه ازش مونده) و باید بگم سبکی که نویسنده ازش استفاده کرده رو خیییلییی دوست داشتم. این طوریه که ما داریم کل داستان رو از چشم یه دختری میخونیم و داستان باید کاملا درباره اون باشه ولی به جاش نویسنده تو کل کتاب حتی یک بارم اسم اون دختر رو نگفته و به جاش اسم کتاب ربکاست. کسی که دختری که ما از دیدش داستان رو میخونیم دائم درحال فکر کردن بهش ، مقایسه کارهاش و رفتار های خودش و ارتباط دادن ربکا با اطرافیانشه. و خب چیز جدید و قشنگی بود برام واسه همین گفتم بگمش. یه اشاره ریزی ام به کتاب no longer human میخوام بکنم که این تابستون خریدم و خوندمش و واقعا کتاب قشنگیه و پیشنهادش میکنم. هروقت خوندین میتونین بیاین باهم دربارش حرف بزنیم من همیشه پایم.
و این بود پست ما بعد از یک ماه. فکر نمیکردم این همه بنویسم حقیقتا فکر میکردم نهایتا 5 خط بیشتر نشه ولی خب بیشتر شد و این خوبه چون نشون میده اونقدرام آلزایمر ندارم. اگر تمایل دارین بیاین زیر همین پست بحرفیم. البته که استعداد زیادی توی ادامه دادن بحثا ندارم ولی خب چون چند وقت نبودم میخوام تلاش کنم D: