خواهران محفلی بعد از قرن ها وقتش رسیده است که باز گردیم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Tree tanbal 🦥🥥

دوست قدیمی

با کتاب جدیدی که بعد از خریدنش به دست گرفته بود به خونه برگشت و بعد از نشستن روی تختش و باز کردن کتاب شروع کرد به خوندن صفحات اول کتاب.... داستان این دفعه چی میتونست باشه؟ کاراکترا قرار بود چجوری سوپرایزش کنن؟ هیچ نظری نداشت... اما دختر به خوبی میدونست که داستان به هر جور و روشی که پیش بره اون قراره نهایت لذت رو ازش ببره... همیشه همین قدر مطمئن کتابی از کتابخونه میخرید و میخوند بدون اینکه حتی یکم از خلاصه ی کتاب چیزی بدونه.... اون به دوستای قدیمیش اعتماد کامل داشت و میدونست که هیچ وقت قرار نیست از سمتشون بی اعتمادی رو حس کنه... در اون لحظه ناگهان خود کودکش رو  به یاد آورد که به خاطر نبودن بچه ای هم سن و سالش توی محله ای که زندگی میکردن همیشه تنها بود . البته که از دید بقیه این طور بود... از دید خودش اون بهترین دوستای دنیا رو داشت... دوستایی که توی دیدگاه رهگذرا به چشم نمیومدن ولی برای اون دلایلی بودن که میتونست هر روز صبح با خوشحالی بدون اینکه نگران این باشه که کسی نیست تا باهاش بازی کنه بلند شه و بخوابه تا فردا دوباره به کارش ادامه بده... کتاب ها برای دخترک 6 ساله پناهگاهی ساخته بودن که هیچ کس نمیتونست خرابش کنه... پناهگاهی که باعث شده بود از اینکه تنهایی بازی میکنه یا وقت میگذرونه هیچ وقت ناراحت نباشه... با اینکه هنوز خوندن و نوشتن بلد نبود ولی به خاطر درخواست های زیادی که از مادرش کرده بود و تعداد دفعات بالایی که مادر مهربونش شب ها با وجود خستگی بعد از کار براش کتاب هارو میخوند خط به خط تمام کتاب هاش رو از حفظ بود... هرچقدر هم که به تصاویر کتاب هاش نگاه میکرد و داستان هارو از حفظ داخل ذهنش مرور میکرد خسته نمیشد... به هر حال بهترین تفریحش همین کار بود... هرچقدر هم که از بازی با حیوون های سنگیش و کاردستی های بن تنش لذت میبرد اما خوب میدونست هیچ چیزی جای کتاباش رو براش نمیگیرن. مهر اون سال به پیش دبستانی رفت... دوست پیدا کرد و برعکس زمان هایی که توی خونه تنها میموند همبازی های زیادی به دست آورد که میتونست روز هارو کنارشون خوش بگذرونه و خوشحال باشه... ولی در نهایت شب ها هنوزم پدر و مادرش بودن که با خوندن کتابی قدیمی یا جدید بهترین خوشحالی روزشو بهش هدیه میدادن... از افکارش بیرون اومد و خودش رو دوباره روی تخت پیدا کرد به همراه کتاب جدیدش که داخل دستاش منتظر مونده بود تا خونده بشه... 10 سال و این هنوزم داستان های قبل خوابش بودن که باعث میشدن روزشو به شیرینی تموم کنه... از دوست قدیمیش به خاطر وقفه ای که افتاده بود عذرخواهی کرد و بعد در حالی که دنبال صفحه ی شروع فصل اول میگشت خوندن رو دوباره از سر گرفت...

 

+خیلی وقت بود ننوشته بودم از این کوتاهام برای همین امشب گفتم بنویسمش ولی از اونجایی که ساعت 1 صبه و گفتم شاید خیلیا آن نباشین پیش نویس کردم فردا ( که وقتی دارین میخونینش میشه الان ) پست کنم بخونین D:

  • Tree tanbal 🦥🥥

درود....بدرود

هلو دوستان عزیز چخبر 

چخبر چه میکنین.....عید خوش میگذره؟

برای من عید آرامش بخشی بوده....از یکم تا الان شمالیم و فضای اینجام خیلی حالت ریلکس طور داره....این چند وقت یه جوری ریلکس کردم که بابام گفت داری یواش یواش به خوده کلمش تبدیل میشی XD

ریلکسیم ادامه داشت تا وقتی که مجبور بودم مشقای عیدو بنویسم....درک نمیکنم خب اخه چرا بزار کیفم بکنم دیگه مدرسه عیدم ول نمیکنه یقه مارو...

به هر حال فقط برای دو روز بود و بعدش دوباره دکمه ریلکس شدنم رو روشن کردم....این مدت نشستم پای بازی کردن و سریال اینا....این مدت در حال تماشا کردن سریاله you و تابستون دوست داشتنی ما بودم و دلیل اینکه هنوز دو قسمت اخر رو ندیدم مشقای عید و دوستم بود که دیروز اومده بود اینجا...ولی به هر صورت امروز دیگه دو قسمت اخرو تموم میکنم و میرم سر وقت خواستگاری تجاری به پیشنهاد پرسون...یه چنتا چیز میزم این مدت نوشتم و چنتا چیز میزم خوندم و اره XD

دیدم از یکم که پست تبریک گذاشته بودم دیگه چیز دیگه ای نزاشتم سوو اومدم یه سری بزنم و برم 

ااا راستی با هستی و پرسون براتون در حال آماده کردن یک سوپرایز بیدیم منتظر باشید @-@ 

اخبارش هروقت سوپرایز آماده شد از طریق یکیمون احتمالا هستی براتون گذاشته میشه 

همین دیگ....ادامه عیده زیبایی داشته باشید دوستان عزیز تا درودی دیگر بدرود 

  • Tree tanbal 🦥🥥

در نهایتم توجهی به افراد پشت صحنه نمیشه

اوکی...فرض کنین سازنده فیلم یا سریالی هستین...کسی که حتی سناریو هارم خودش درست میکنه یکی که تازه میخواد شروع به کار کنه و مجبوره بدون تیم برای پیدا کردن حمایتگر همه کارای فیلم سازی رو خودش انجام بده 

حالا بگیم که این دوست عزیزمون میخواد نشون بده که توی این دنیا افرادی هستن که بدبختی های مالی زیادی دارن...مثلا میخواد یه جمعیت گرسنه که گوشه خیابون نشستن رو نشون بده و برای اینکار چنتا راه بیشتر به ذهنش نرسیده تا بتونه اون جمعیتو به چشم بیاره....مشکلشون و اینکه قطعا آدمای بیشتری توی دنیا هستن که همین مشکل رو دارن رو متوجه بیننده ها بکنه...

یک اینکه کاراکتر خوبی بسازه که با کمک به اون جمعیت یکم خوشحالی بهشون بده....ولی دوست عزیز ما هرچقد بیشتر فکر میکنه میبینه که در نهایت بیننده ها توجهشون میره سمت خوبی کاراکتر و این کارش فایده خاصی نداره 

سناریو بعدی اینکه این دفعه کاراکتری بسازه که چندان اهمیتی به اون جمعیت نمیده و شاید حتی خیلی از اون جمعیت خوشش نمیاد.... اما بازم میبینه که نهایتش بیننده ها به این فکر میکنن که چقد اون کاراکتر شخصیت بدی داره و بازم توجه از اون چیزی که دوست عزیز ما میخواد با اختلاف چند ثانیه برداشته میشه و به این برمیگرده که ینی واقعا اون کاراکتر شخصیت بدی داره یا دلیل دیگه ای واسه کاراش هست...

یکی دیگه از سناریو هاشم این میشه که بدون اینکه کاراکتری از کنارشون بگذره و یا خوبی و بدی ای در حقشون بشه یه صحنه رو بسازه که فقط روی جمعیت تمرکز داشته باشه و بعد بره سراغ داستان شخصیت هاش چون بالاخره باید کاراکترا وجود داشته باشن....ولی باز هم نتیجه افکار بیننده ها این میشه که پس حتما کاراکتر داستان قراره از حق این جمعیت دفاع کنه که خب....باز هم همون آش و همون کاسه 

پس دوست عزیز ما چیکار میتونه بکنه که توجه بیننده به اون جمعیت و فقط اون جمعیت باشه و بعد از تموم شدن فیلم یا حتی شاید یه قسمت بازم بیننده رو وادار کنه که به فکر اون جمعیت بیفته....

حقیقتا هرچی فک کردم دیدم نتیجه ای نداره....حداقل از دیدگاه من 

همیشه پایه ی فیلم و سریال... آدمای خوب و بدی هستن که داستان فیلم رو زندگی میکنن و جمعیت پشت صحنه ای که در نهایت به جز چند ثانیه توجهی بهشون نمیشه.... دنیای واقعی هم درست مثل همین ماجراست. پس این حرف که بگیم فیلم و کتاب میتونن به خوبی همه چیز رو نشون بدن چه بدبختی و چه خوشبختی اشتباهه...هیچ چیزی نمیتونه اون افراد پشت صحنه رو نشون بده و چیزی جز قهرمان و اون بیشعوری که روی قهرمان کرم میریخته نمیمونه

در نهایتم دوست عزیز ما ناچار میشه به خاطر موفقیتی که میخوادش و نیازش داره از پایه اصلی ای که توی ذهنیتش داشت بگذره و فقط مثل بقیه سازنده ها کاری رو بکنه که فکر میکنه باید از اول انجام میداد

حالا بیاین فکر کنین شما همون دوست عزیزی هستین که میخواین برای خط داستانی فیلمتون جمعیتی رو نشون بدین که گرسنن و گوشه خیابونی منتظرن تا دنیا بهشون خوبی ای بکنه و میخواین نشون بدین که جز این جمعیت هستن آدمایی توی این دنیا که همین وضعیت یا حتی شاید بدترش رو دارن از سر میگذرونن....ایده شما برای نشون دادن عمیق بودن اون صحنه چیه؟

 

+به اینم توجه داشته باشین که قرار نیست مستند باشه چون فکر میکنم اگر مستند بود بهتر میشد براش راه پیدا کردو هدف من فسفر سوزوندن شما دوستان عزیز و پیدا کردن جواب سوالمه به اضافه حرفایی که عقیدم هستن

  • Tree tanbal 🦥🥥

happy new year :D

سلامممم 

اومدم سال جدیدو به جمع بیانیون عزیز خیلی زیادددد تبریک بگم 

امیدوارم سال قشنگی رو کنار خانوادتون و کسایی که دوسشون دارین بگذرونین و این سال رو هم به خوشی بگذرونین

فردا 01/01/01 هستش امیدوارم برای هممون روز قشنگی از آب در بیاد مثل تاریخش

وی براتون عکس ها و اهنگ ها و خبر های زیبا از آیدولاتون به همراه بهترین فیک ها و سریال ها رو آرزو میکنه. به اضافه کتاب های جدید و زیبا برای خوندن

عیدتون مباررککک

  • Tree tanbal 🦥🥥

چالش روبی

اوکییی چالش این طوری بود که لیست کارایی که امسال کردیم و کارایی که میخوایم سال دیگه انجام بدیم رو بنویسیم 

قراره کلی فک کنم سرش همین الان شروع نکرده مطمئنم XD

بریم که داشته باشیم @-@

.

.

.

  • Tree tanbal 🦥🥥

ده لبخند هزار و چهارصد

 

میخواستم دیروز این چالشو برم ولی حال خیلی خوشی نداشتم سو افتاد برای امروز D: 

بریم که داشته باشیم....

 

1) وقتی به انجام این چالش فکر کردم اولین لبخندی که یادم اومد اولین کامبکم با اکسو بود برای امسال:)

 

2) آخرین روز کلاس نهم قطعا از بهترین هام برام باقی میمونه 

 

3) اولین پست محفل اینجا D:

 

4) اون روز که وب 200 روزه شد یه لبخند گنده اومد رو صورتم. وقتی وبو زده بودم فک نمیکردم انقد اینجا بهم خوش بگذره 

 

5) تبریکای تولدی که گفتین 

 

6) روزی که بعد دو سال تونستم ماینکرفت آنلاین با دوستام بازی کنم ( بگم جیغمو همسایه بالاییا نشنیدن دروغ گفتم)

 

7) اون مدت که هستی و پرسون اینجا پست میزاشتن XD

 

8) اولین سالگرد کیپاپر شدنم 

 

9) تماسای ساعت 3 صبحی که تابستون انجام میدادم XD

 

10) اون روزی که لیو ( سگم ) رو گرفتیم و اومده بود خونه D:

 

منبع چالش : وب هستی 

من نیز دعوت میکنم از همه که شرکت کنن @-@

 

  • Tree tanbal 🦥🥥

نمد اسم چه بگذارم

به نام حق هلووووووووو

بعد از کلنجار های فراوان بالاخره من اومدم یه پست بنویسم برم.

امروز ساعت 12 از خواب بیدار شدم D:

اگر تابستون بود 12 بیدار شدنام عادی بود چون شده بود یه هفته کامل ساعت 1 و 2 بعدازظهر تازه بیدار شم ولی تو طول مدرسه کم اینطوریم. دیروز تا ساعت 2 توی یوتیوب و بازی و اینا چرخ میزدم. بالاخره چهارشنبه گنشین لاعناتی اپدیتش تموم شدددد. سه شنبه ساعت 9 و نیم شب گذاشتم اپ بشه و صب ساعت 9 اینا بود که بالاخره تموم شد . حقیقتا سرویسم کرد. جدی اپدیتای داخلیش خییلییی زیاد بود . بازی ای نریخته بودم که اپدیت داخلیش 13600 مگ باشه واقعا. از اونجایی که امروز ساعت 12 بیدار شدم دیگه وقت نشد به کلاسایی که توی دانشگاه برگذار میکردن برسم. به هر صورت کسی نبود برسونتم XD همین که هفته پیش رفتم کافی بود جزوه هارو دادن دیگه بعدشو خودم میشینم میخونم. پری اگر داری این پستو میخونی منتظر باش لولم تو گنشین به یه سطحی برسه که بشه آنلاین بازی کرد بعدش میام بازی کنیمXD

راستی امروز رسما استی شدم @-@ اینم باز کلنجار داشت . دلم میخواست یه تاریخ خوب برای استی شدنم پیدا کنم و اولین چیزی که به ذهنم رسید روز عید بود . خیلی کیوت میشد فک کنین میشد 1/1/1401 ولی نشد که چنین بشه...چون دلم میخواست البوم جدیدی که داره میاد اولین کامبکم باشه ولی خب قبل عیده.....سو این شد که امروز دیگه گفتم اوکییی من استیم @-@. سوو اره امرو استی بشدم.

 دوستان عزیز مرگ من اگر فیک نومین خودتون نوشتین یا دارین تو کامنتا لینک کنین مث سگ نیازمند یه فیک نومین هستم TT

راستی شوکو تو چنل هستیم گفتم ولی باز اینجام میگم توی نت رفتم سرچ کردم فن فیک نومین لینک وب تورو اورد بالا ، کامنت هستیم خط زیریش بود XD

این بود روزانه امروز دوستان عزیز هفته خوبی که از 00:00 امشب شروع میشه رو برا همتون آرزو میکنم بوس به کله همتون. در این میان اینم بگم که برید All too well هستیم بوخونید خیلی عر بودد. به قول شکیب تنها کسی که میتونه کاری کنه از شدت سوییت بودن داستان خون بالا بیارین و اکلیلی بشین و دقیقا دو خط بعد از خنده جر بخورین هستیه سو اره پیشنهاد میکنم 

دیگه همین دیگه 

بدرود @-@

+فیک نومین فراموش نشه مرگ من TT

  • Tree tanbal 🦥🥥

6 متر زیر خاک بکنین منووو

چرا من باید ازمون تست فارسی خودمو گند بزنم ولی تست یه بنی بشر دیگه رو براش 70 درصد بزنم 

میخوام با دستای خودم خودمو 6 متر خاک کنم زیر زمین 

عدالت ....

زندگی.....

من واقعا دیگه نمیدونم

جر بعد معلم فارسیم میگه چراااا XDD

دلم میخواد بهش بگم خانم تست این بنده خدار هارو من دادم خوب شده نمیدونم برا چی واسه خودمو هی میرینم 💔🗿 

کی میاد منو خاک کنه زیر زمین ؟ به مولا راضیم اگر 1 مترم باشه ایرادی نداره اگر 6 متر نبود 

  • Tree tanbal 🦥🥥

introducing part 2

 

اسم: la la land

ژانر : دراما - عاشقانه - موزیکال 

سینمایی 

زمان : 2 ساعت و 8 دقیقه

توضیح کوتاه دربارش : خب آممم شما این دو دست عزیز تو عکسو میبینید دیگه ، یکیشون پیانیست و اون یکیشون بازیگره . هرکدومشون این رویا رو دارن که توی کارشون بتونن موفق بشن و به اون رویایی که میخوان برسن و توی این مسیر با همدیگه آشنا و عاشق هم میشن 

قبل این خیلی اهل موزیکال نبودم ، نه اینکه خوشم نیادا فقط زیاد اون سمتا نمیرفتم ، اینم در نظر بگیریم که خب وقتی من اینو دیدم سال 2016 یا 2017 بود و خب تو اون سن نرمال بود سمت موزیکال نرم دیگه فک کنم 🗿

به هرصورت از قشنگ ترین سینمایی هایی بود که دیدم و خب گفتم دیگه بعد این به موزیکالم رو آوردم . اینم بگم که انقد اهنگایی که مرده با پیانو میزد توی این فیلمو دوس داشتم....و دارم . راستش از اون موقع این طوری بودم که من اگر یه روز تونستم برم پیانو یاد بگیرم میخوام اولین اهنگی که یادش میگیرم از اهنگای این باشه . اسم اهنگه mia and sebastian's theme برای خود فیلم درست شده و من فیلم و اهنگ هردو رو پیشنهاد میکنم به میزان بالا . یه آهنگ دیگه هم هست City of stars اونم خیلی پیشنهاد میکنم بگوشید حتما 🗿

جوری که عاشق پایانش بودم....هق اون موقع به معنای واقعی کلمه عاشقش شدم .

نبینیدش با چتر میفتم دنبالتون بی شوخی ( اونایی که انیمه دیگری دیدن خوب میدونن تهدیدم تا چه حد خطرناکه 🗿🌂)

  • Tree tanbal 🦥🥥

my dreamy tree house

a sloth in the bed

So don’t hide yourself

will you show me yourself

Be comfortable with the way you are

That's right, it's okay to be okay

that's okay / d.o
Designed By Erfan Powered by Bayan